وبلاگ شخصی محسن دوباشی



فضای مجازی؛ مجاز یا واقعیت

نویسنده: محمد محسن دوباشی

با ظهور و گسترش صنعت ارتباطات و در امتداد آن اینترنت به‌عنوان شبکه ارتباطی و اطلاعاتی جهانی، فضای جدیدی، با عناوینی همچون فضای دوم» و فضای مجازی» در عرصه زندگی به وجود آمد و به بخش تفکیک‌ناپذیری از زندگی انسان‌ها تبدیل‌شده و با سرعت شتابان، تمامی شئون و عرصه‌های زیست بشر را تحت تأثیر قرار داد، به نحوی که به‌تدریج و بیش‌ازپیش اامات، قواعد هنجارها، الگوهای کنشگری، تعامل و ارتباطات نمادین، نهادها، اجتماعات، ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها را با یک تغییر محسوس مواجه کرد.

شاید بتوان مفهوم و برداشت از فضای مجازی را نخستین عاملی نامید که زمینه ساز پیامدهای فرهنگی و اجتماعی بسیاری است و آن تعریف فضای مجازی» است؛ زمانی صحبت از مجاز می شود که در مقابل آن واقعیتی وجود داشته باشد. وقتی ما پذیرفتیم که این فضای جدید، فضای مجازی است، آنگاه توجه ما به بسیاری از اتفاقات در این عرصه نیز مجازی خواهد بود و رنگ و بویی از حقیقت و واقعیت نخواهد داشت. این خلاء مجاز و واقعیت در سالهای متمادی باعث بی توجهی به این عرصه حقیقی زندگی حیات بشری در کشور ما شده است. به تعبیر دقیق و ظریف آیت الله جوادی آملی فضای مجازی حقیقتاً مجازی نیست! جایی که اندیشه مبادله می‌شود و می‌تواند تاثیر بپذیرد و اثر بگذارد فضای حقیقت است بنابراین ما با فضای حقیقی رو به رو هستیم.»

شاید توجه به این نکته جالب باشد که نگاهی به خلق این واژه داشته باشیم؛ نوربرت وینر، بنیانگذار علم سایبرنتیک در کتاب سایبرنتیک و جامعه می گوید که سایبرنتیک از واژه یونانی کوبرنتس (KUBERNETS) به معنای سکاندار که منشا آن واژه انگلیسی گاورنر  (GOVERNER)است، اقتباس شده است. وی معتقد است که پیش از آن نیز این واژه در سده ۱۹ توسط آمپر در اشاره به مفهومی که در علوم ی، مورد استفاده قرار گرفته است. در تعریف سایبرنتیک، وینر ارتباط گیری و کنترل را به طور توامان دخیل دانسته چرا که معتقد است زمانیکه فرد با شخص دیگری در حال برقراری ارتباط است و پیامی را برای او می فرستد و طرف مقابل پیام وابسته ای را به فرد باز می گرداند که حاوی اطلاعاتی است که در آغاز در دسترس او بوده، این فرآیند مم میزان خاص از کنترل طرفین بر ارتباط و آگاهی از پیام است.

واژه سایبراسپیس (Cyberspace) یا فضای مجازی اولین بار در سال 1984 در رمان علمی- تخیلی ویلیام گیبسون(William Gibson) با نام نیوورومنسر(Neuromancer) طرح شد. این اصطلاح برای توصیف فضای خیالی به کار برده ‌شد، جایی که در آن واژه‌ها، روابط، داده‌ها، ثروت و قدرت از طریق ارتباطات و به‌واسطه کامپیوتر و خارج از واقعیت و حقیقت زندگی انسان ها پدیدار می‌شدند. فضای مجازی برای گیبسون در حقیقت فضایی تخیلی است که از اتصال رایانه هایی پدید آمده است که تمامی انسان ها، ماشین ها و منابع اطلاعاتی در جهان را به هم متصل کرده اند.

دقت نظر به ریشه های استفاده شده آنقدر پر معنا است که جایی برای تحلیل باقی نمی گذارد؛ وقتی ریشه یک کلمه در یک تفکر، سکانداری است و در یک فکر مجازی، باید در کنترل سکان این فضای به ظاهر مجازی با مشکل مواجه بود و موضوع قابل تاملی است که در جای خود بحث دقیقتری را طلب می کند اما به‌زعم نویسنده یکی از پیامدهای فرهنگی اجتماعی، در واقعیت فضای جدید زندگی، مجاز گرفتن فعالیت ها در این عرصه است فلذا در بررسی های میدانی دیده میشود که انسان های در ظاهر پایبند به ارزش ها، در این فضای به ظاهر مجازی رفتارهایی را از خود بروز می دهند که آن را جدی نمی دانند و در یک مطالعه میدانی در خصوص اینستاگرام، این موضوع خود را به شدت بروز می دهد. آنجا که دیدن عکس ها و تصاویر مختلف و خارج از شئون ارزش گذاری دینی، عرفی و انسانی به راحتی اتفاق می افتد و استدلال مخاطبان در وهله اول برگرفته از ماهیت سرگرمی این فضا است و یک رفتار ضد ارزشی در فضای مجازی، آرام آرام رنگ حقیقت می گیرد.

آنجا این موضوع جالب تر میشود که در برخورد با مفهومی با عنوان جامعه مجازی» نیز تعریف به شدت حقیقی است اما واژه به هیچ عنوان آن مفهوم را منتقل نمی کند. تا به حال به عبارت جامعه مجازی توجه کرده اید؟ تعریف آن را ویلبر کاملا حقیقی بیان می کند و می گوید جامعه مجازی، مجموعه‌ای از افراد است که خود را شهروند جایی می‌پندارند که تحت نام فضای سایبر یا نت (شبکه) است. از دید هاوراد راینگولد جامعه مجازی وقتی در درون شبکه ظاهر می‌شود که تعداد کافی از مردم با احساسات بشری بحث‌هایی عمومی را به‌قدری ادامه دهند تا شبکه‌هایی از روابط شخصی در فضای سایبر شکل بگیرد.

در خصوص این مفهوم و معنای این واژه، در میان اندیشمندان اختلاف بسیار است. عده ای فضای مجازی را فضایی روانی- خیالی می دانند که در آن افکار، مجذوب توهمی رویاگونه می‌شود؛ در تعریفی دیگر این فضا، دنیایی مفهومی از تعاملات شبکه شده بین افراد همراه با تعامل‌ است و در یک نگاه دیگر حالتی از اندیشه است که توسط افراد در ارتباط و به‌وسیله بازنمایی‌های دیجیتال زبان و تجربه حسی، به اشتراک گذاشته می‌شود. افرادی که به دلیل وجود زمان و مکان، از یکدیگر جدایند ولی به‌وسیله شبکه‌هایی از ابزار فیزیکی دسترسی، به یکدیگر متصل‌اند.[1] در واقع فضای مجازی در معنا به مجموعه‌هایی از ارتباطات درونی انسان‌ها از طریق کامپیوتر و مسائل مخابراتی بدون در نظر گرفتن جغرافیای فیزیکی گفته می‌شود[2].

برای اینکه موضوع مجاز و واقعیت و نقش آن در ایجاد آسیب های اجتماعی مشخص شود در این مجال به حیطه های ذهنی، احساسی و رفتاری کاربران جهت تاثیرگذاری بر آنها اشاره می گردد.

روح انسان  به عنوان بُعد ماندگار وی، برای رشد و تعالی نیازمند نیروها و قوایی است که او را در مسیر الهی یاری می کند. به طور قطع آنچه موجب سعادت یا شقاوت انسان می گردد به تربیت و تغذیه روح انسان بستگی دارد جایی که نقطه هدف و محل تاثیر گذاری اساسی در کمال انسان است. نیروها و قوه های که خدای متعال برای رسیدن به کمال مطلوب در وجود انسان به ودیعه نهاده و به دو دسته کلی تقسیم می شوند:

یا این نیروها به درک مسائل پیرامونی و تجزیه و تحلیل اطلاعات بپردازند که از آن قوای مدرکه یاد می‌شود و یا مانند نیروی محرکه انسان برای انجام عمل یا دست کشیدن از آن می باشند که از ان به قوای محرکه تعبیر می شود. همانطور که در علوم تربیتی کنش ها، برگرفته از بینش ها و نگرش هاست در واقع این قوای مدرکه هستند که بینش و نگرش انسان را جهت می‌دهند. وظیفه اصلی قوای مدرکه، دریافت، تجزیه و تحلیل اطلاعات و در مرحله آخر صدور آن به عنوان تصمیم و زمینه سازی برای تبدیل آن به رفتار است. در واقع، اینکه چه اطلاعاتی به انسان برسد و آن را چگونه تجزیه و تحلیل کنند، زمینه بسیار مهمی برای رفتار سازی انسان است؛  زیرا برآیند قوای مدرکه نهایتا منجر به تحریک قوای محرکه جهت تعیین کنش های انسانی می شود.

 اگر مبنای تجزیه و تحلیل اطلاعات غلط باشد انسان از انسانیت خود دورمی گردد و در صورتی که مبنای ورود و تجزیه و تحلیل اطلاعات و پردازش آن صحیح باشد،  انسان به سوی سعادت راه می یابد؛ بنابراین روند ورود اطلاعات و پردازش آن در انسان بسیار ضروری است که از بررسی آن منافذ و روش های نفوذ و تاثیرگذاری بر انسان به دست می آید.

قوای مدرکه به دو گروه تقسیم می شوند که عبارت است از قوای مدرکه ظاهری  و قوای باطنی. قوای مدرکه ظاهری متشکل از حواس پنجگانه انسان است و وظیفه ورود اطلاعات را بر عهده دارد و  مهمترین قوای مدرکه باطنی، حس مشترک و قوای خیال، متصرفه، واهمه، حافظه و عاقله می باشند که به طور کلی وظیفه این قوا، دریافت، تشخیص، تجزیه و تحلیل اطلاعات وارد شده توسط ورودی های اطلاعاتی و در نهایت، تصمیم سازی و صدور فرمان است. هر چه که موجب اختلال در فرایند یاد شده گردد قطعاً در مرحله صدور فرمان ایجاد اختلال و انحراف می کند. بنابراین فهم فرآیند تصمیم سازی در انسان، می‌تواند در اتخاذ روش های نفوذ و تاثیرگذاری موثر باشد. در واقع محصولات موجود در فضای سایبر به صورت کاملا مدیریت شده در اختیار کاربران قرار می گیرد تا در محاسبات قوای مدرکه انسان را دچار خطا و اشتباه کند.

برای توضیح بیشتر باید کمی در قوای باطنی  دقت کرد. قوای ادارک باطنی عبارتند از حس مشترک، وهم، خیال، حافظه، متخیله و عاقله. بیان کلی در تقسیم بندی قوای ادراک باطنی بدین قرار است که این قوا یا مدرک اند یا معین بر ادراک. قوای مدرک، یا  مدرک صورت هستند یا مدرک معانی. مدرک معانی نیز یا معانی جزیی را درک می کنند یا معانی کلی را. قوای معین بر ادراک یا حافظ اند یا متصرف. قوای حافظ نیز یا حافظ صورت اند یا حافظ معانی. حکما قوه مدرک صور را حس مشترک»، قوه مدرک معانی جزیی را وهم» و متوهمه»، قوه مدرک معانی کلی را عقل، قوه حافظ صور را خیال» یا مصوره»، قوه حافظ معانی را حافظه و ذاکره» و قوه متصرفه را متخیله و متفکره» می نامند. با این توضیح که اگر قوه وهم، قوه متصرفه را به کار گیرد متخیله» و اگر قوه عقل آن را به کار گیرد متفکره» می گویند.[3]

در توضیح باید گفت که قوای خیال، مخزن ذخیره سازی اطلاعات ورودی است و در واقع  تمام اطلاعاتی که توسط حواس پنجگانه دریافت می شود، صورت های آن در این قوه ذخیره می‌شود به گونه ای که با قطع ارتباط با بیرون موارد ضبط شده توسط قوای دیگر قابل بازیابی است. مثلا هم اکنون بدون اینکه والدین خود را ببینیم میتوانیم  تصویرآنها  را در ذهن خود تصور کنیم. این تصاویر ذخیره شده در قوه خیال،  توسط قوه عاقله و قوه وهمیه مورد استفاده قرار میگیرند.  این دو نیز برای دسترسی به اطلاعات  نیازمند ابزاری هستند که این ابزار قوه متصرفه نام دارد که این قوه تنها ابزار دسترسی به اطلاعات ذخیره شده است. اگر این دسترسی به اطلاعات توسط قوه واهمه انجام بگیرد، آن را متخیله می‌گویند و اگر توسط قوه عاقله صورت گیرد آن را متفکره گویند.

نقش قوای ادارک باطنی در کاهش آسیب های اجتماعی در فضای سایبر

برای توضیح باید عرض کرد که قوه متخیله و واهمه دو قله مهم و تاثیرگذار در تعیین سعادت و شقاوت انسان هستند. تمام اطلاعاتی که پیرامون انسان توسط حواس پنجگانه به ذهن منتقل میشود، در قوه خیال ثبت می گردد چنانچه این اطلاعات غلط، نامناسب، ناقص و جهت دار باشند قوه خیال به انبار اطلاعات دور از حقیقت الهی و نیازمند های واقعی حیات بشری تبدیل می گردد. اگر حواس انسان به عنوان ابزار ورودی اطلاعات،  در خدمت نفس باشند قوه خیال را به محل ذخیره  اطلاعات نامناسب تبدیل می کنند. این چنین ذهنی است که به بهترین جولانگاه شیطان تبدیل می شود و با وسوسه های دائمی تخیلات انسان را در اختیار خود میگیرد. چرا که این قوه، به صورت ذاتی به نفسانیات گرایش دارد و علاقه مند است آنچه را که به آن میل دارند توسط اعضا و جوارح به دست آورد و خود را سیراب کند. به همین جهت شریعت اسلام در کنترل حواس  تأکید فراوانی دارد امام خمینی در چهل حدیث خود می فرماید:  این ممالک سبعه( گوش چشم زبان شکم فرج دست و پا)  در تحت تصرف وهم هستند؛ زیرا وهم،  سلطان قوای ظاهری و باطنی نفس است پس اگر وهم بر آنها حکومت کند، این قوا جنود شیطان میشوند و لشگر رحمان و جنود عقل شکست خورده و مملکت خاص شیطان می گردد.[4]»

با این اوصاف سیر تدریجی حاکم بر قوه واهمه در  فضای سایبر را میتوان اینگونه توضیح داد شیطان در ابتدا با مبادی ورودی اطلاعات نامناسب ترین اطلاعات را  به بخش تجزیه و تحلیل وارد می سازد  سپس با القائات سوء خود قوه واهمه و متخیله را به کار می اندازد؛ این مبداء شر شیطان، تخیلات بی موردی را به ذهن انسان می اندازد که منجر بروز آسیب های فردی و اجتماعی می گردد. این تخیلات یا منجر به عمل نمی شود و خیال محض است؛ در این صورت تخیلات بی مورد فقط محل آرزوها و آمال دروغین و اندیشه های فاسد می شود و یا منجر به عمل می گردد و انسان را به گناه وا می دارد.

اگر این روند به صورت دائمی درآید، این فضای به ظاهر مجازی با ایجاد تصاویر در ذهن انسان،  فضای مجازی را مقدمه ای برای بروز فعالیت‌های حقیقی قرار می دهد و دقت کلام آیت الله جوادی آملی که در بالا ذکر شد اینجا نمایان می شود که جاییکه اندیشه مبادله می‌شود و می‌تواند تاثیر بپذیرد و اثر بگذارد فضای حقیقت است و ما با پیامدهای به ظاهر ساده و سرگرم کننده در فضای سایبر در میدان حقیقت مواجه هستیم و دقت به این موضوع ما را بر آن می‌دارد که به فضای مجازی با نگاه واقع بینانه نگاه کنیم و اگر این اتفاق حاصل نشود عقل اجتماعی تحت سیطره وهم در می آید و جامعه به جای خدا پرستی به نفس پرستی و شیطان پرستی رو خواهد آورد.

دلیل عمده تسخیر انسان ها توسط حاکمان رسانه‌ها،  حاکم شدن قوه وهم و خیال در انسان و منزوی بودن عقل است. این مهم باید روشن شود تا انسان در طول حیات مادی خویش اجازه ندهد که مراتب عالی وجودش به میدان شهوت و غضب و وارد شود بلکه اعمال او از مبدأ خیر نشات  بگیرد نه از شر.

سید شهیدان اهل قلم در این زمینه می گوید: اهل سلطه برای تسخیر دیگران از طریق ضعف‌ها و نقص‌ها و نیازهای آنان وارد عمل میشوند. خرگوش را با هویج میفریبند، موش را با پنیر، و کبوتر را با دانه. فیالمثل، دیدن فیلم‌های بروس لی»، جیمز باند» و یا رمبو» میتواند مخاطب مستعد را از طریق پاسخ‌های مناسبی که به نیازهای کاذب قوه غضبیه‌اش میدهد، از خود بیگانه کند، به تسخیر کامل بکشاند و استعدادهای بالقوه‌ی شیطانیاش را در این جهان به فعلیت برساند. تماشاگری این چنین، رفته رفته در توهمی که از وجود بروس لی یا رمبو به او ارائه شده است استحاله مییابد. تکرار و استمرار به تثبیت خصائل و ملکاتی میانجامد که از این طریق یافته است و بیش از پیش امکان بازگشت به اصل فطری خویش را از دست میدهد و کارش به جنون میکشد، جنونی بسیار عمیق‌تر و ریشه‌دارتر از آن جنون اصطلاحی که ناشی از عوارض روحی و عصبی است.

در فیلم‌های ترسناک، تسخیر روانی تماشاگر از طریق قوه‌ی واهمه‌ی او انجام میگیرد. تماشاگر با آنکه ‌میداند» آنچه در پیش چشم دارد دروغی بیش نیست، اما با این همه، از فریبکاری قوه‌ی وهم و تخیل خویش نمیتواند بگریزد. نظیر انسانی تنها که میخواهد شب را در کنار مرده‌ای به صبح برساند: با آنکه میداند از مرده هیچ فعلی صادر نمیشود، میترسد و اگر نتواند وجودش را تحت سیطره‌ی عقل بکشاند و خود را با استدلال‌ها و براهین عقلی قانع سازد، چه بسا که در اوج توهم، کارش به جنون منجر شود. با این همه، جای این سوال وجود دارد که چرا تماشاگر با وجود ترسی که بر جانش مستولی میشود سینما را ترک نمیگوید.[5]»

 

[1]  هویت اجتماعی و فضای سایبرنتیک، بهزاد دوران، ص 37 - 38

[2]  آداب فضای مجازی، جمال خانی جزنی، ص 16

[3]  شبکه عنکوبتی، محمد کهوند، ص 145

[4]  چهل حدیث، امام خمینی(ره)، ص 6

[5]  آیینه جادو، سید مرتضی آوینی، ص 23 - 24


(چرایی، اهمیت، و ضرورت صدور انقلاب)

مبانی نظری صدور انقلاب از منظر امام خمینی(س)

چکیده:
ماهیت اعتقادی و مردمی انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از سویی باعث شد تا دشمنی قدرت‌های حاکم جهانی برانگیخته شود و از سوی دیگر، ایران اسلامی را به کانون الهام‌بخش و بیداری ملت‌ها به ویژه مسلمان‌ها تبدیل کرد. بر این اساس رهبری انقلاب اسلامی؛ از آغازین روزهای پیروزی انقلاب برای انتقال آموزه‌ها و تجربیات خویش به دیگر جوامع احساس وظیفه کرد و با طرح اندیشه صدور انقلاب در صدد پاسخگویی به این نیاز دوسویه انقلاب و طرفداران فراملی آن برآمده است. واقعیت این است که اندیشه صدور انقلاب» که می‌بایست به یک ت ضابطه‌مند تبدیل شود با نگرش‌های گوناگونی مواجه بود، ولی امام خمینی به عنوان واضع مکتب انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در مواضع خویش ضمن اعلام قطعی صدور انقلاب، ابعاد آن را نیز ترسیم کرد. در این مقاله با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی به تبیین چرایی، اهمیت و ضرورت صدور انقلاب از منظر امام خمینی پرداخته خواهد شد.

در اندیشه‌ی امام خمینی ضمن اینکه صدور انقلاب به دلیل ماهیت و ویژگی‌های ایدئولوژیک انقلاب اسلامی به عنوان وظیفه و تکلیف مطرح بوده و بر مبانی اعتقادی مبتنی است، از لحاظ واقعیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز اجتناب‌ناپذیر است. از طرف دیگر، از دیدگاه امام خمینی در صدور انقلاب می‌بایست ملت‌ها را هدف دانست و به ابعاد جامع صدور انقلاب توجه کرد تا اهداف و منافع جمهوری اسلامی ایران در محیط فراملی برآورده شود.

کلیدواژه‌ها: امام خمینی، انقلاب اسلام، صدور انقلاب، همگرایی، فراملی، تکلیف‌گرایی، رسالت جهانی

مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضمن ساقط کردن حکومت استبدادی شاهنشاهی،‌اساس ظلم و استکبار و منافع قدرت‌های سلطه‌گر به ویژه آمریکا را مورد تهدید قرار داد. ماهیت اسلامی و مردمی و تکیه بر عوامل اعتقادی و آموزه‌های دینی به عنوان مهمترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن بر هم زدن نفوذ و اقتدار فزاینده نظام سلطه در ایران و برپایی نظام مستقل از ابرقدرت‌ها، در این کشور شرایطی را رقم زد که ایران اسلامی به عنوان کانون الهام‌بخش و بیداری ملت‌ها ـ به ویژه مسلمانان ـ ‌تبدیل شود. جمهوری اسلامی به عنوان نظام برخاسته از انقلاب اسلامی ایران در سطح ملی، کاملا متفاوت با دیگر نظامهای موجود، جایگاه ویژه‌ای در سطح بین‌المللی پیدا کرد.

این انقلاب در سطح فراملی ضمن شکست نظامهای موجود، جایگاه ویژه‌ای در سطح بین‌المللی ملت‌های مسلمان را فراهم آورد و وظایف ویژه‌ای برای رهبران انقلاب و نظام برآمده از آن در زمینه حمایت از ملت‌ها، مسلمان‌ها، به ویژه نهضتهای آزادی‌بخش مشخص کرد. رویکرد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی و فرهنگ دینی و ارزش‌های سنتی و بومی از یکسو برای جهان غرب و به ویژه آمریکا غیرمنتظره بود و از سوی دیگر باعث استقبال و تأثیرپذیری ملت‌های مسلمان از آرمانها، اهداف، ت‌ها وروشهای مربوط به این پدیده مهم گردید و توقعات و انتظارات ویژه‌ای را در آنان برای الگودهی و انتقال تجربیات انقلابی از ناحیه متولیان انقلاب اسلامی به وجود آورد. بر این اساس رهبران انقلاب اسلامی علاوه بر احساس تکلیف دینی در زمینه نشر و گسترش آموزه‌های انقلاب اسلامی، می‌بایست اندوخته‌ها و تجربیات خود را با در نظرگرفتن وظیفه دینی و شرایط محیطی به آنان منتقل کنند. براساس واقعیتهای پیش شمرده و با لحاظ ویژگی‌ها و اهداف انقلاب اسلامی منبعث از ماهیت اسلامی و جهانی بودن ایدئولوژی اسلامی که دینی و اسلامی است و با توجه به مردمی و فراگیر بودن،‌ استقلال و عدم اتکا به شرق و غرب، ظلم‌ستیزی و حمایت از مظلوم، نفی سلطه‌پذیری و سلطه‌گری و با توجه به ضرورت وحدت جهان اسلام، تعارض با نظام ناعادلانه حاکم بر جهان و.، رهبر انقلاب ضروری دیدند که رویکردهای منطبق با اهداف این انقلاب اتخاذ کنند. در این راستا و برای پاسخگویی به انتظارات بر حق شیفتگان انقلاب اسلامی و از طرفی تعیین تکلیف نسبت به مخالفان این پدیده‌ی مهم، امام خمینی اندیشه صدور انقلاب را مطرح کردند.

 در اینجا ذکر چند نکته در مورد صدور انقلاب لازم به نظر می‌رسد:
 1ـ با توجه به اینکه از آغازین روزهای پیروزی انقلاب یکی از نکاتی که امام بر آن تأکید جدی داشتند مسأله صدور انقلاب بود و از طرفی با طرح اندیشه صدور انقلاب از سوی ایشان و تأکید بر اجرای این ت، برخی مخالفت‌های تصریحی و تلویحی از ناحیه بعضی از جریانات ی مطرح شد، اما ایشان با موضع‌گیری قاطعانه‌ای فرمودند: ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم» (امام خمینی 1385 ج 12: 148). همچنین حضرت امام خمینی با نفی تفکر مخالفان صدر انقلاب اعلام کردند: ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی‌کنیم کنار بگذاریم» (امام خمینی 1385 ج 12: 202) لذا امام با اتخاذ این مواضع روشن، پایبندی خود را به اصل صدور انقلاب به صورت قطعی اعلام داشت.

با قطعی شدن اندیشه صدور انقلاب، برگزیدن ت و برنامه‌های مناسب برای اجرای این اندیشه از ضرورتهای انکارناپذیر بود و به مبانی نظری قابل اتکا نیاز داشت که متولیان صدور انقلاب بتوانند با وحدت رویه در مواضع خود از آن بهره‌گیری کنند تا ضمن انجام وظیفه نسبت به شیفتگان انقلاب اسلامی در سراسر جهان به ویژه مسلمانان از اهداف انقلاب اسلامی و اهداف و منافع جمهوری اسلامی ایران در محیط فراملی حفظ و حراست به عمل آورند. مواضع امام نه تنها همواره نقش تعیین‌کننده و محوری درمراحل مختلف انقلاب اسلامی برای ملت مسلمان ایران و مسئولان جمهوری اسلامی ایران و همچنین امت اسلامی در ورای مرزهای جمهوری اسلامی ایران داشته است بلکه در مسأله صدور انقلاب هم مواضع ایشان دربردارنده مبانی شرعی، اهداف، راه‌ها و ابزار کارآمدی است که در صورت تنظیم و تبیین آنها زمینه‌ی مناسبی برای انجام وظیفه دینی و انقلابی و بازشناسی فرصتهای ویژه برای گسترش و عمق‌بخشی حوزه‌های علاقمند به انقلاب اسلامی فراهم می‌شود.

بر این اساس ترسیم و تبیین مبانی نظری صدور انقلاب از منظر امام خمینی می‌تواند در زمینه‌ی تگذاری، برنامه‌ریزی و تعالی در محیط فراملی مورد توجه متولیان امر قرار گرفته و معیار سنجش مناسبی در این راستا به شمار آید. واقعیت این است که پیام گسترده انقلاب اسلامی به سرعت از مرزها گذشت و با پیگیری اندیشه صدور انقلاب توسط دولتمردان جمهوری اسلامی ایران ـ علی‌رغم میل مخالفان و تلاش آنها برای جلوگیری از نفوذ اندیشه انقلاب اسلامی و مواضع آن ـ‌تأثیر عمیق و گسترده‌ای بر ملت‌ها و به ویژه مسلمان‌ها بر جای گذاشت. البته این تأثیرپذیری در جوامع خاص چون لبنان و فلسطین از عمق بیشتری برخوردار بود و تغییر باورها و ایجاد خودباوری و همگرایی با ملت ایران را در آن جوامع به همراه داشت. این تحولات را می‌توان به عنوان یکی از محوری‌ترین موضوعات مرتبط با نظریه صدور انقلاب مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. تأثیرپذیری ملت‌ها،‌ مسلمان‌ها و جنبش‌های اسلامی از انقلاب ایران تا آن حد است که صاحبنظران منطقه‌ای و بین‌المللی به این واقعیت اقرار کرده‌اند. برای مثال جان.ال. اسپوزیتو، پژوهشگر امور خاورمیانه معتقد است: یک انقلاب اسلامی جهانی به وقوع پیوسته که بر ت‌های گروه‌های اسلام‌گرا تأثیرگذارده است» (اسپوزیتو 1372: 25) اما چون در زمینه‌ی چگونگی صدور انقلاب دیدگاه‌های مختلفی وجوددارد لازم است چارچوب مناسب و مبانی و اصول اندیشه صدور انقلاب تبیین شود تا اهداف اساسی و فرامرزی انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن براساس چارچوب و مبانی مذکور دنبال شود.

بر اساس این ضرروت، در نوشتار حاضر در پی آنیم که با استفاده از روش‌های علمی، چارچوب صدور انقلاب را مبتنی بر مبانی و اصول مورد توجه امام خمینی تبیین و ارائه کنیم. 

 2ـ جمهوری اسلامی ایران به دلیل برخورداری از ساختار ایدئولوژیک و اصول حاکم بر قانون اساسی و همچنین پایبندی مسئولان کشور به مواضع اصولی امام خمینی براساس ضرورت می‌بایست چارچوب مناسب و مطلوبی را برای انجام تعهد خود در راستای اهداف برون‌مرزی انقلاب اسلامی تعیین و ترسیم کند، تا همه مسئولان رسمی وغیررسمی براساس آن بتوانند با جهت‌گیری واحد با بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی تعاملکرده و به توقعات بر حق ملت‌ها ـ به ویژه جریانات اسلامی ـ پاسخ مناسب دهند. از طرفی، تبیین چارچوب فوق می‌تواند بین متولیان صدور انقلاب همگرایی ایجادکند تا در عرصه‌های نظری و در صحنه‌های عمل،‌ فرصت‌های مناسبی را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم کنند و آسیب‌ها و تهدیدات ناشی از اختلاف سلیقه و تعارض عملی در این زمینه را از نظام جمهوری اسلامی ایران دور سازند.

علاوه بر تعهد نسبت به مستضعفان و مسلمان‌های مخاطب صدور انقلاب و نیاز به تقویت فرصت‌های فرامرزی که در تبیین چارچوب صدور انقلاب مورد توجه است، دوری گزیدن از تبعات ناشی از تأثیرات غیرارادی نیز تبیین چارچوب مبتنی بر نظریات امام خمینی را ضرورت می‌بخشد. در نتیجه، اهمیت این تحقیق از آن جهت است که صدور انقلاب مبتنی بر دیدگاه امام خمینی به مسئولان کمک می‌کند تا:

1) همگرایی در مواضع گفتاری و عملی زمینه مناسب ارتباط با ملت‌ها، نهضت‌ها و شیفتگان انقلاب اسلامی را فراهم کنند.

2) توقعات و انتظارات شیفتگان انقلاب اسلامی را با واقعیت‌های صدور انقلاب تطبیق کرده و شبهات و ابهامات در این زمینه را با دیدگاه اصولی پاسخ دهند. اما ضرورت» این تحقیق از این جهت است که گاهی اصل صدور انقلاب توسط جریانات و اشخاصی مورد خدشه قرار گرفته و از طرفی دیدگاه‌های افراطی نیز در این زمینه وجود دارد، لذا تبیین چارچوب صدور انقلاب می‌تواند از زیان‌های احتمالی در این زمینه جلوگیری کند.

3) برخی موضوعات به عنوان ملاحظات اساسی مورد توجه است:
 الف) به دلایل ایدئولوژیک و براساس ماهیت انقلاب اسلامی تلاش برای گسترش آموزه‌های اسلامی چون بیداری اسلامی، ضدیت با استکبار، خیزش مستضعفین، آزادی قدس و. به عنوان محور اصلی ت خارجی جمهوری اسلامی ایران تلقی می‌گردد.
ب) دشمنی حکومتهای استکباری چون آمریکا، اسرائیل و. با نظام جمهوری اسلامی ایران قطعی می‌باشد.
ج) استقبال ملت‌ها ـ به ویژه مسلمان‌ها ـ‌ برای الگو قرار دادن آموزه‌های انقلاب اسلامی چشمگیر است.

4) در این راستا مفاهیم و متغیرهایی وجود دارد که تعریف نظری هر کدام از آنها به قرار زیر است:
الف) انقلاب اسلامی عبارت است از: دگرگونی‌ بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام ی آن، منطبق بر جهان‌بینی و موازین و ارزش‌های اسلامی و نظام امامت براساس آگاهیو ایمان مردم و حرکت پیشگام مشتاقان و صالحان و قیام قهرآمیز توده‌های مردم (عمید زنجانی 1367: 79) 

ب) صدور انقلاب یک برنامه و اقدام یا تی است که از طرف دست‌اندرکاران انقلاب در جهت تأثیرگذاری بر جوامع دیگر اتخاذ می‌گردد» (محمدی، درحال انتشار: 611) تلاش و کوشش هدفمند برای تبیین و معرفی آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی به جوامع و انتقال تجربیات موفق به آنها (که در فهرست دستاوردهای انقلاب اسلامی جای می‌گیرد) وماً باید دربرگیرنده اهداف‌، ت‌ها،‌ استراتژی و حتی شیوه‌های اجرایی باشد.

دیدگاه‌های گوناگون در زمینه صدور انقلاب
وقوع انقلاب اسلامی در ایران به عنوان کشوری بزرگ و دارای موقعیت مهم ژئوپلتیک، و یکی از بزرگترین دارندگان منابع عظیم انرژی (گاز و نفت)،‌ مرز طولانی مشترک با ابرقدرت شرق در دوران جنگ سرد به عنوان یکی از پایه‌های نظام دو قطبی و همچنین با توجه به جایگاه ایران در کشورهای اسلامی و موقعیت بی‌نظیر استراتژیکی که محل تلاقی منابع حیاتی و امنیتی غرب با شرق به حساب می‌آمد، دغدغه‌ها و نگرانی‌های عمیقی را در نظام بین‌الملل ایجاد کرد. واقعیت این است که انقلاب اسلامی، غرب و قدرت‌های بزرگ را عملاً از امتیاز حضور و دخالت مستقیم در امور ایران محروم کرد و به دلیل تأثیر این انقلاب در سطح منطقه و جهان آنان را به حیرت و هراس واداشت. رویکرد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی و فرهنگ دینی و ارزش‌های سنتی و بومی برای جهان غرب، به ویژه آمریکا کاملاً غیرمنتظره بود، زیرا آنها ایدئولوژی‌های گوناگونی چون سوسیالیسم، ناسیونالیسم و را در روابط بین‌الملل تجربه کرده‌ بودند، لکن رویکرد دینی و به ویژه اصولگرایی اسلامی و مضامین بلندی چون فتوا، جهاد و امامت و. را برای خود غیرقابل هضم می‌دانستند. انقلاب اسلامی از ویژگی‌های منحصر به فرد ویژه‌ای برخوردار است که آن را از دیگر انقلاب‌های جهانی متمایز می‌کند. چنانچه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی در این زمینه فرموده‌اند: شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه‌ی انقلابو قیام.» (امام خمینی 1385 ج 21: 402) 

انقلاب اسلامی در ایران با بهره‌مندی از خمیرمایه دینی ـ مذهبی و برخورداری از ماهیت فرهنگی و نگاه جامع الابعاد اصلاحی آغاز گردید وتا مرحله پیروزی و پس از آن همواره این ویژگی را داشت. انقلاب اسلامی در ایران با تکیه بر معنویت و درنظر گرفتن ارزش‌های انسانی و اسلامی از ویژگی‌های بسیار مهمی برخوردار است که می‌تواند برای ملت‌های دیگر که طالب ارزش‌های انسانی‌اند، به عنوان الگویی قلمداد شود. ویژگی‌هایی همچون: دینی و اسلامی، مردمی و فراگیر، استقلال‌طلبی،‌ سازش‌ناپذیری نسبت به اصول فرهنگی و معنوی، برخورداری از رهبری جامع‌الابعاد، ظلم‌ستیزی، عدالت‌خواهی و از جمله آنها است. مجموعه ویژگی‌های فوق توانسته است آموزه و استراتژی جدید و کارآمدی را فراروی حرکت‌های انقلابی قرار دهد. لذا ملت‌ها و نهضت‌هایی که برای رهایی از استبدادو استعمار به دنبال الگوی قابل تأسی بودند، انتظار داشتند که از تجربیات انقلاب اسلامی بهره‌مند شوند و انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن نیز با تبیین و تشریح این ویژگی‌ها قادر بود تا ضمن انجام وظیفه اسلامی ـ انسانی منبعث از اعتقادات و ارزش‌های دینی، اندوخته‌ها و تجربیات خود را در قالب صدور انقلاب به آنان منتقل کند. البته اندیشه صدور انقلاب بر اهداف انقلاب اسلامی نیز مبتنی است که بر این اساس، آنچه تاکنون از دیدگاه اندیشمندان و صاحبنظران، به ویژه پدیدآورندگان انقلاب اسلامی،به آن اشاره شده است انقلاب اسلامی علاوه بر رفع و دفع استبداد واستعمار، اهداف دیگری نیز داشته است که برای رعایت اختصار صرفاً به برخی از عناوین عمده‌ی اهداف مهم انقلاب که بعد فراملی دارد، اشاره می‌شود:

1)نفی استعمار و سلطه خارجی؛
2) حمایت از مسلمانان، مظلومان و مستضعفان جهان؛
3) گسترش اعتقادات، اندیشه‌ها و فرهنگ اسلامی و تقویت مسلمانان در سراسر عالم؛
4) تلاش برای تقویت پایه‌های وحدت و انسجام امت اسلامی در سطح جهان؛
5) تلاش برای بیداری و اتحاد مستضعفان در سراسر جهان؛
6) هشدار، تذکر و تنبیه مان به حقوق انسان‌ها در صحنه بین‌المللی؛
7) تلاش برای تغییر نظام غیرعادلانه حاکم بر جهان و دگرگونی در ساختارهای بین‌المللی برآمده از نظام غیرعادلانه و. (مؤسسه فرهنگی قدر ولایت 1382: 13 ـ 12)

در مورد مسأله صدور انقلاب که توجه ناظرین حوادث مربوط به انقلاب اسلامی را به خود جلب کرده بود،‌ نظریات مختلفی، در داخل و خارج از ایران، وجود داشت و سؤالاتی درباره‌ی اهداف، برنامه‌ها، شیوه‌ها و ابزار صدور انقلاب مطرح می‌گردید. گروهی مخالفت همه‌جانبه‌ی خود را با مسأله صدور انقلاب اعلان کردند. جمعی بر صدور انقلاب با شرایط و ویژگی‌های خاص تأکید کردند. عده‌ای نیز صدور انقلاب را تحت هر شرایط و با هر ابزار و وسیله‌ای لازم می‌دانستند. در رابطه با صدور انقلاب، دست‌کم، سه نظریه قابل طرح است. البته نظریه‌ای که امام خمینی دراین صورت ابراز داشتند، نظریه‌ای جامع است. طرفداران دیدگاه اول، ناسیونالیستها بودند شعار بازسازی ملی در قالب هماهنگ با نظام و عرف بین‌المللی، بدون توجه به شرایط انقلابی اولین آمیزه از این دیدگاه بود. اینان به موازات داغ شدن بحث صدور انقلاب، مخالفت تلویحی خود را با اعلام اولویت بازسازی داخلی مطرح می‌نمایند. این گروه معتقد بودند ارزش‌های انقلاب تنها در چارچوب مرزهای ملی قابل قبول بوده و نباید نسبت به محیط پیرامون موضعی تعرضی داشته باشد. لذا به طور کلی مخالف صدور انقلاب بوده و آن را عملی خلاف شئونات بین‌المللی می‌پنداشتند. (معاونت پژوهشی. 1374: 13 ـ 11)

همچنین از این دیدگاه صدور انقلاب را به دلیل اعتقاد به اینکه ما وظیفه داریم جامعه خود را منطبق بر نیازهای کشور اداره کنیم و نمی‌توانیم افکار و اندیشه خود را صادر کنیم، منتفی دانسته و معتقد بودند که انقلاب چون کالا نیست که بتوان آن را صادر کرد:

دیدگاه دوم: دسته‌ای دیگر عناصری ظاهراً انقلابی بودند که مرزهای ملی را ساخته‌ی دوران سلطه استعمار دانسته و معتقد بودند که جهان اسلام زمانی یک کل یکپارچه بوده است که بر اثر تهاجم دو قطب فرهنگ غرب یعنی ناسیونالیزم و استعمار تجزیه شده . طرفداران این دیدگاه به تئوری توطئه» اعتقاد داشته و هرگونه نابسامانی، عقب‌افتادگی، تحجر فرهنگی و مرزبندی‌ها را ناشی از توطئه برنامه‌ریزی شده‌ی دولت‌های استعمارگر می‌دانستند.  توجیه قدرتمند اسلام مرز نمی‌شناسد» حربه مناسبی برای این گروه بود.

تهاجم دائمی و مستمر به ارزش‌های وضع موجود و تلاش در جهت نابود ساختن رژیم‌های پیرامونی، هدف اصلی این دیدگاه بود. استفاده از توانمندی‌های نظامی، چریکی و اطلاعاتی و تجهیز تسلیحاتی جنبش‌های آزادی‌بخش و به خطر افکندن پایه‌های حکومت‌های مستبد در کانون توجه این دسته قرار داشت. در این دیدگاه منافع ملی آرمانی یکسان فرض شده و اولویت در ت خارجی به منافع ایدئولوژیک آن هم از موضع خشن و سرکوب‌گرایانه داده می‌شود (معاونت پژوهشی 1374: 14ـ 13) این دیدگاه معتقد بود که انقلاب اسلامی به دلیل ماهیت اسلامی خود ضمن اینکه دارای رسالت جهانی است و به هر قیمتی ـ حتی با اعمال زور و روش‌های قهرآمیز و به کار بردن اسلحه ـ باید اندیشه خود را در جهان گسترش دهد. 

دیدگاه سوم: طرفداران این دیدگاه معتقد بودند که باید تلاش کنیم در داخل یک امت نمونه بسازیم و از تمامی ابزارهای انقلابی، ‌قانونی و حتی خشن نظامی برای تحقق این هدف سود جوییم. در رابطه با جامعه جهانی نیز این دیدگاه ت مسالمت‌آمیز توأم با فرصت‌طلبی را دنبال می‌کرد. در صورتی که منافع ما در نقطه‌ای به خطر افتاد و مخاصمه و برخورد خشن کارساز نبود، اقدام به یک مصالحه بین‌المللی و تفاهم با کشورهای قدرتمند ضروری است. این دیدگاه تا حدود زیادی در داخل متأثر از اندیشه انقلابی و در جامعه جهانی مدافع تفاهم با ت دولت‌های قوی بود. در این دیدگاه استفاده از تمام شیوه‌ها برای دستیبابی به اهداف انقلابی مشروع بوده و قابل قبول تلقی می‌شد. (معاونت پژوهشی 1374: 15ـ 14)

دیدگاه دیگری که در واقع بیانگر رویکرد رهبران انقلابی، به ویژه حضرت امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است، با توجه به:
الف) تکلیف‌گرایی و وم ترویج اندیشه‌های ناب اسلامی
ب) خواست عمومی ملت‌ها بالاخص مسلمانان
ج) نگاه اصولی به صدور انقلاب در ت خارجی از دیدگاه اسلام و مرشناسی اندیشه اسلامی

مسأله صدور انقلاب را با شیوه‌ها و ابزار خاص مورد توجه قرار داده و امری ضروری برای تحقق اهداف انقلاب قلمداد می‌کند. در یک نگاه کلی می‌توان گفت که امام خمینی با اتخاذ موضعی دقیق هر سه بعد فوق را به طور نسبی رد می‌کند. دیدگاه ناسیونالیستی به دلیل تأکید بر خمیرمایه‌های غیردینی و استفاده از آن‌ها در کنار ارزش‌های اسلامی به صورت آشکار مورد نفی امام قرار می‌گیرد؛ زیرا اعلام صریح امام مبنی بر قطعی بودن صدور انقلاب و یادآوری این نکته که ما نسبت به ملت‌ها و به ویژه مسلمانان براساس آموزه‌های اسلام مسئولیت داریم؛ بیانگر طرد صریح و روشن این دیدگاه محسوب می‌شود.  گروه دوم نیز به دلیل اندیشه و اقدامات و نادیده گرفتن سازوکارهای حاکم بر تعاملات مناسب با دیگر جوامع مطرود امام هستند. برگزیدن راه و روش صرفا نظامی و اقدامات چریکی و پارتیزانی و بی‌توجهی به حرکت‌های مردمی مبتنی بر آگاهی و بیداری و شناخت مناسب تعاملات محیطی که ویژگی این دیدگاه می‌باشد، از سوی امام خمینی شیوه غیرممکن و نادرستی به حساب می‌آید. 

دیدگاه سوم نیز به دلیل فرصت‌طلبی و استفاده ابزاری نسبت به موضوعی که باید مبتنی بر احساس مسئولیت و وظیفه‌شناسی باشد، از سوی امام نفی می‌شود. (معاونت پژوهشی 1374: 16ـ 15) امام با تأکید بر رسالت جهانی اسلام و تعهد به ارزش‌های والای آن در عرصه اندیشه و عمل، احساس مسئولیت نسبت به جامعه جهانی را مورد توجه قرار می‌دهند. این نگرش مبتنی بر نفی ظلم و ظلم‌پذیری، نفی سلطه و سلطه‌گری و نفی سرکوب و برخورد انفعالی است. از دیدگاه امام برای اینکه ملت‌ها به عنوان مخاطب اصلی انقلاب اسلامی نقش الگویی انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن را بپذیرند، باید احساس مسئولیت مسئولان انقلاب را نسبت به مسائل و مشکلات خود به صورت روشن حس کنند.  بنابراین آگاهی دادن به ملت‌ها برای اتخاذ مشی روشنگرانه به گونه‌ای که خود آنها اقدام به تغییر سرنوشت خود کنند، در دیدگاه امام جایگاه ویژه‌ای دارد. در این دیدگاه صدور انقلاب که به عنوان وظیفه قطعی قلمداد می‌شود، زمانی موفق خواهد بود که نظام برخاسته از انقلاب اسلامی با موفقیت در عرصه‌های گوناگون بتواند به عنوان الگوی موفقی برای دیگر جوامع نقش‌آفرینی کند. 

لذا در یک جمع‌بندی کلی صدور انقلاب از دیدگاه امام دربردارنده چارچوب و مفاهیمی است که تأکید بر تحقق ارزش‌ها درداخل و اهتمام جدی به انتقال آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب در خارج را همزمان مورد توجه قرار دهد تا رابطه منطقی و معقول بین جامعه انقلابی ایران و دیگر جوامع برای انتقال آموزه‌های انقلابی برقرار شود. (معاونت پژوهشی 1374: ـ 16)
البته تقسیم‌بندی‌های دیگری هم برای صدور انقلاب مطرح شده است:
1) عملگرایی در قالب اسلام (پراگماتیسم مطلق) با هدف کسب قدرت.
2) نظریه حکومت عملی اسلام (اولویت محض به داخل کشور).
3) انجام دادن تکالیف الهی بدون عنایت به عواقب بلندمدت آن (اصل قرار دادن بعد آرمانی و ایدئولوژیک یت خارجی جمهوری اسلامی ایران و بی‌توجهی به ضرورتهای داخلی).
4) نظریه اُم‌القراء» (ایزدی 1381: 73 ـ 61).

پیروان نظریه اول که به نوعی آن را عملگرایی در قالب اسلام خوانده‌اند، موارد ذیل را وجهه نظر خود قرار می‌دهند:
ـ بهره‌گیری ملت از همه امکانات برای زندگی و نمو درجامعه بین‌المللی.
ـ همه چیز برای داخل مرزها.
ـ تمسک به اسلام برای قدرتمند شدن.
ـ صدور انقلاب و حمایت از نهضت‌ها برای کسب قدرت و در مجموع هر اقدامی برای اقتدار ایران (ایزدی 1381: 62 ـ‌61).

این دیدگاه به دلیل فرصت‌طلبی و بی‌توجهی به ماهیت انقلاب اسلامی و وظیفه جمهوری اسلامی نسبت به مسلمانان با روح قانون اساسی نمی‌تواند مورد توجه باشد. نظریه دوم به نظریه حکومت عملی اسلام موسوم است و به موارد ذیل معتقد است:
ـ تقسیم جهان به کشورهای متعدد از واقعیت‌های انکارناپذیر است.
ـ ‌قبول این مرزبندی وجود قلمرو، وجود حوزه‌ مشروعیت و وجود حوزه‌ مسئولیت را ترسیم می‌کند و این واقعیت‌ها توان و وسع محدود به قلمرو را به همراه دارد و نمی‌توان انتظاری بیش از آن از حکّام داشت.
ـ امکانات هر مملکت باید صرف همان مملکت با مرزهای خاص سرزمینی شود.
ـ ‌وظیفه دولت،‌ آباد کردن و ساخت کشور است.
ـ همدردی با فقرای همسایه؛ ولی وظیفه حاکمیت، درون‌مرزی است.

در مجموع این دیدگاه حکومت ریاست ولی فقیه، رعایت قوانین و مقررات اسلاکی در مملکت و دفاع از اسلام و مسلمان‌ها را می‌پذیرد ولی خود را نسبت به مسائل جهان اسلام مسئول نمی‌داند (ایزدی 1381: 67ـ 63) این دیدگاه به دلیل فرصت‌طلبی و بی‌توجهی به ماهیت انقلاب اسلامی مورد توجه نمی‌باشد. پیروان نظریه‌ سوم انجام تکلیف بدون توجه به عواقب آن با استناد به بعد آرمانی و ایدئولوژیک ت خارجی و اصل قرار دادن آن، اعتقاد دارند که باید از تأثر واقعیت‌های جاری بر اصول آرمانی جلوگیری کرد و به ندای مسلمان‌ها به هر قیمتی پاسخ داد که به نوعی آرمان‌گرایی محض و بی‌توجهی به مصالح و منافع ام‌‌القراء در این نظریه مشهود است (ایزدی 1381: 74 ـ‌73) نظریه چهارم ام‌القراء نام دارد. هر چند که علما و مسئولان حکومتی بارها از این واژه استفاده کرده‌اند ولکن این نظریه به صورت جامع تبیین نگردیده است. براساس نظر دکتر محمدجواد لاریجانی خلاصه این نظریه چنین است:

الف) ملاک وحدت در فلسفه ام‌القراء وحدت در ادای وظیفه اسلامی است، چرا که در این حاکمیت، امتی مسئول با رهبری مسئول جمعاً در سرزمینی به عنوان ام‌القرا، هسته مرکزی حکومت را تشکیل می‌دهند که بُرد جهانی دارد.
ب) ولایت فقیه و حکومت ولایت فقیه، اساس و جوهر تشکیل حکومت اسلامی در ام‌القرا است. عامل وحدت امت اسلامی، همان رهبری ولایت فقیه است.
ج) مرزهای قراردادی و بین‌المللی اثری در این رهبری ندارد. جهان اسلام امت واحد است. ولایت و حیطه مسئولیت آن قابل تقسیم به کشورها نیست. مسئولیت رهبری امت اسلام مرزی نمی‌شناسد.
د) کشوری ام‌القرای جهان اسلام است که دارای رهبری گردد که در حقیقت لایق رهبری جهان اسلام باشد.
هـ) اگر بین رهبری انقلاب و حکومت ایران با رهبری امت اسلامی و نهضت جهانی اسلام در عمل تزاحمی به وجود آید، باید کدام را بر دیگری اولویت داد؟ نحوه حل تعارض بین آن دو چیست؟
 آقای لاریجانی معتقد است:
 تئوری ام‌القراء‌ در حقیقت در پاسخ عملی بدین سؤال عرضه شده است. همواره مصالح امت اولویت دارد. مگر اینکه هستی ام‌القراء که حفظ آن بر همه امت (نه تنها بر مردم ام‌القراء) واجب است، به خطر افتد. (لاریجانی 1369: 52)
و) ام‌القراء در صورتی که به حقوق امت شود، می‌خروشد و با توانایی خود سعی می‌کند حق امت را بگیرد؛ از این رو قدرت‌های جهان سعی می‌کنند آن را در هم شکسته و نابود کنند تا دیگر سدی بر سر راه امیال آنها نباشد و در اینجاست که وظیفه امت، شروع می‌شود و آن حفاظت و حمایت از ام‌القرا است.

ام‌‌القراء باید امت را حفظ و حمایت کند و به فریاد آن رسد و سعی در جلوگیری از ظلم قدرت‌ها کند و در مقابل حقوقی دارد که همان وظیفه امت، نسبت به آن است. اگر ام‌القرا مورد هجوم و حمله و تاخت و تاز دشمن اسلام و معن قرار گیرد، امت باید با تمام توان و هستی خود به یاری آن بشتابد. (ایزدی 1381: 70 ـ 68)  آقای لاریجانی می‌گوید: ما وقتی به بیرون مرزهای خود نگاه می‌کنیم اغراضمان از دو مقوله خارج نیست: صدور انقلاب و حفظ ام‌القرا؛ و اگر در مقطعی تزاحمی به بار آید، اولویت با حفظ ام‌القراست.» (لاریجانی 1369: 53) ایشان برگزیدن رفع نیازهای جمهوری اسلامی» در زمان تزاحم با صدور انقلاب را براساس رهنمودهای امام و نیز استفاده از استفتائات خصوصی از ایشان دانسته‌اند. (ایزدی 1381: 70) روشن است که با توجه به نظریات متفاوت و بعضا متضادی که از طرف گروه‌های مختلف ارائه می‌گردید، اندیشه انقلاب در دو سوی طیفی قرار می‌گرفت که یک سوی آن صدور انقلاب به هر قیمت و سوی دیگر آن مخالفت با صدور آن بود. برخی برای پیشبرد این هدف به اعمال زور و به کارگیری قدرت نظامی اعتقاد داشتند. برخی نیز معتقد بودند که انقلاب به درون مرزها محدود شود و حداکثر الگویی از آن به دیگران ارائه شود. اینان نظر داشتند که باید بیشترین سرمایه‌گذاری را به برطرف کردن نیازهای داخلی اختصاص داد. اما دیدگاه جامع و متعادل امام بر الگوسازی در داخل و انتقال آموزه‌های انقلاب اسلامی و حمایت از ملت‌ها در زمینه‌های آگاهی‌بخشی آموزشی و انتقال تجربیات تأکید داشت.

دیدگاه امام خمینی در مورد صدور انقلاب
همانگونه که پیش‌تر شد در زمینه صدور انقلاب دیدگاه‌های متفاوت و چهارگانه‌ای ابراز شد. در این مقاله سه دیدگاه 1) فرصت‌طلبانه؛ 2) رادیکال (افراطی)؛ و 3) محافظه‌کارانه، به دلیل تناقض و تضاد آن با ماهیت انقلاب و اندیشه‌های متعالی امام و قانون اساسی مورد توجه قرار نگرفت و تنها بر دیدگاه چهارم که منطبق بر اسلام ناب، ماهیت و اهداف متعالی انقلاب اسلامی است، تأکید شد. اینک چارچوب صدور انقلاب منطبق بر اندیشه و افکار امام خمینی ارائه می‌گردد.

 امام خمینی با شناخت عمیق و همه‌جانبه از اسلام و ابعاد انقلاب اسلامی و همچنین آگاهی و بصیرت کامل به شرایط زمانی و نظام حاکم بین‌الملل و همچنین شناخت دشمنان اسلام، امت اسلامی، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران و ابعاد و شیوه‌های دشمنی آنان، ضمن یادآوری دشمنی جامع‌الابعاد آمریکا، صهیونیسم، کمونیسم با اسلام و انقلاب اسلامی، حفظ و تداوم انقلاب اسلامی را عمق‌بخشی و گسترش پهنه انقاب اسلامی در داخل و خارج ایران می‌دانستند و بر این اساس همواره بر صدور انقلاب با شیوه‌ای جامع و کارآمد تأکید می‌کردند. ایشان با اتخاذ موضعی دقیق» دیدگاه‌های سه‌گانه را به نوعی مردود دانسته و نظریه جامع و کارآمدی را نسبت به صدور انقلاب در مواضع و رهنمودهای خود ارائه کردند. امام خمینی دیدگاه ملی‌گرایانه را که مظهر آن جریان نهضت آزادی بود (چنانچه ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت، صراحتا اعلام کرد: ما قصد خارج کردن انقلاب خود را نداریم) به دلیل غیردینی بودن آموزه‌های آن و محدود شدن در حصارهای منافع مادی و کنار گذاشتن ارزش‌های اسلامی، نفی کرده و صدور انقلاب را یک موضوع قطعی و غیرقابل خدشه دانستند. چنانچه فرمودند:  ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم؛ چرا که انقلاب اسلامی است و تا بانگ لااله الا الله و محمد رسول‌الله(ص) بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست. و تا مبارزه در هر جای جهان علیه مستکبرین هست، ما هستیم.» (امام خمینی 1385 ج 12: 148)

همچنین ایشان با هشدار به کسانی که مخالف صدور انقلاب بودند این‌چنین فرمودند: ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم، و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی‌کنیم، کنار بگذاریم؛ زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی قائل نمی‌باشد و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است، از طرفی دیگر تمام قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها کمر به نابودیمان بسته‌اند؛ و اگر ما در محیطی در بسته بمانیم قطعا با شکست مواجه خواهیم شد.» (امام خمینی 1385ج 12: 202) امیدواریم که این نهضت به سایر بلاد اسلامی هم صدور پیدا کند و این مکتب، مکتب همه‌ی مسلمین است بلکه همه مستضعفین.» (امام خمینی 1385 ج 12 : 399) ما به تمام جهام تجربه‌هایمان را صادر می‌کنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشم‌داشتی، به مبارزان راه حق انتقال می‌دهیم و مسلماً محصول صدور این تجربه‌ها، جز شکوفه‌های پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملت‌های در بند نیست.» (امام خمینی 1385 ج 20: 325) البته ما این واقعیت و حقیقت را در ت خارجی و بین‌الملل اسلامی‌مان بارها اعلام نمود‌ه‌‌ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. ما درصدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیزم، سرمایه‌داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، ‌نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول‌الله (ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم.» (امام خمینی 1385 ج 21: 81)
نهایتاً حضرت امام در روزهای پایانی عمر شریفشان موضع خویش را نسبت به صدور انقلاب اینگونه اعلام کردند: مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنا فداه ـ است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.» (امام خمینی 1385 ج 21: 327)

همچنین حضرت امام خمینی دیدگاه افراطی و تند عناصر انقلابی یا بعضاً به ظاهر انقلابی را که صرفاً به شیوه‌های چریکی، اطلاعاتی و تجهیز تسلیحاتی جنبش‌های آزادی‌بخش برای سقوط حکومت‌ها در نظر داشتند، نفی کرده و با تشخیص مناسب از شرایط حاکم بر بیداری اسلامی و آگاهی‌بخشی به توده‌ها برای نجات و رهایی خود تأکید کرده و ارزیابی مناسب از دشمن و شیوه‌های دشمنی آنها را برای اتخاذ شیوه مناسب صدور انقلاب مدنظر قرار می‌دادند. ایشان در این راستا چنین فرموده‌اند: ما که می‌گوییم انقلابمان را می‌خواهیم صادر کنیم» می‌خواهیم این را صادر کنیم، می‌خواهیم این مطلب را همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران، همین مسائلی که در ایران پیدا شده، ما می‌خواهیم این را صادر کنیم، ما نمی‌خواهیم شمشیر و تفنگ بکشیم و حمله کنیم.» (امام خمینی 1385 ج 13: 90)

همچنین فرموده‌اند: اینکه می‌گویم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما می‌خواهیم کشورگشایی کنیم. ما همه‌ی کشورهای مسلمین را از خودمان می‌دانیم. همه‌ی کشورها باید در محل خودشان باشند.  ما می‌خواهیم این چیزی که در ایران واقع شده و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرت‌ها فاصله گرفتند و دادند و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، این در همه‌ی ملت‌ها و در همه‌ی دولت‌ها بشود، آرزوی ما این است. معنی صدور انقلاب ما این است که همه‌ی ملت‌ها بیدار بشوند و همه‌ی دولت‌ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد می‌رود و خودشان به نحو فقر زندگی می‌کنند، نجات بدهند.» (امام خمینی 1385 ج 13: 281)  ما که می‌گوییم می‌خواهیم انقلابمان را صادر کنیم، نمی‌خواهیم با شمشیر باشد، بلکه می‌خواهیم با تبلیغ باشد.» (امام خمینی 1385 ج : 72)  مایی که می‌خواهیم اسلام در همه جا باشد و می‌خواهیم اسلام صادر بشود، ما که نمی‌گوییم که می‌خواهیم با سر نیزه صادر بکنیم؛ ما می‌خواهیم بادعوت، با دعوت به همه جا، اسلام را صادر کنیم.» (امام خمینی 1385 ج : 157)

در مجموع، حضرت امام خمینی برای نفی دیدگاه افراطی برای صدور انقلاب با طرح موضوعاتی چون معرفی صحیح اسلام با تبلیغات، عمل مطابق با اسلام، عمل و اخلاق، شناساندن انقلاب به دنیا، دعوت به اسلام، صدور ارزش‌های انسانی، آشناسازی مستضعفان با حکومت عدل اسلامی را عامل و شیوه صدور انقلاب دانسته‌اند. امام خمینی نسبت به دیدگاه سوم نیز به دلیل موضع‌گیری انفعالی و فرصت‌طلبانه و نه مسئولانه در مقابل ملت‌های مسلمان، و مستضعفان جهان نظر مساعد نداشته و با یادآوری تکلیفی که طرفداران انقلاب نسبت به جامعه جهانی به عهده دارند یک استراتژی همه‌جانبه و جامع‌الابعاد نسبت به صدور انقلاب ارائه کرد‌ه‌اند. چنانچه فرموده‌اند: نهضت برای اسلام نمی‌تواند محصور باشد در یک کشور، و نمی‌تواند محصور باشد در حتی کشورهای اسلامی، نهضت برای اسلام، همان دنباله نهضتی انبیاست. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است.» (امام خمینی 1385 ج 10: 446)

در این زمینه ضمن یادآوری ماهیت جهانی اسلام و انقلاب بر تکلیف داشتن و وظیفه‌مند بودن رهبران انقلاب نسبت به جوامع اسلامی و بشری، این واقعیت که گسترش اسلام و انقلاب حق ملت‌ها است و . بر تکلیف بودن صدور انقلاب تأکید ورزیده و دیدگاه فرصت‌طلبانه را منتفی دانسته‌اند. لذا از دیدگاه امام:
1) اعتقاد به اسلام و ارزش‌های متعالی آن مترادف با مسئولیت دائمی نسبت به سرنوشت کلیه انسانهاست.
2) وفاداری به ارزش‌های اسلامی و عمل به آنها یک وظیفه و اولویت است.
3) صدور انقلاب جزء خصلت ذاتی و اجتناب‌ناپذیر انقلاب اسلامی است.
4) پاسخگویی به نیاز جامعه بشری یک ضرورت است.
5) اشاعه پیام رهایی‌بخش و عزت‌آفرین انقلاب مؤکول به اجازه مخالفان نیست.
6) آشنایی با اسلام، انقلاب و اهداف آن تقاضای طبیعی انسانهاست.
7) اندیشه صدور انقلاب یک موضوع عملی و تحقق‌پذیر است و یک آرمان دست‌نایافتنی نیست.
8) صدور انقلاب یک تکلیف است.
9) صدور انقلاب ضمن اینکه می‌تواند تاکتیکی تهاجمی علیه دشمنان انقلاب برای دور کردن خطر آنها از انقلاب و صیانت از آن باشد، همچنین به عنوان آرمان؛ هدف متعالی، ت و استراتژی کلان انقلاب و جمهوری اسلامی ایران مطرح است که باید آن را مورد توجه قرار داد.

با بررسی اولیه و توصیف نظریات صریح حضرت امام، در دیدگاه ایشان موارد زیر کاملاً نمایان است:
1) انقلاب اسلامی به دلیل ماهیت اسلامی نسبت به دیگر جوامع مسئول است.
2) انقلاب اسلامی باید به تمامی جهان صادر شود.
3) تا استعمارگران هستند مسلمانان وظیفه مبارزه با آنها را دارند.
4)چون اسلام حامی مستضعفان است و انقلاب اسلامی نیز دارای ماهیت اسلامی است، وظیفه حمایت از مسلمانان و مستضعفان را برعهده دارد.
5) ابرقدرت‌ها به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی کمر به نابودی آن بسته‌اند، لذا در صورت محدود بودن انقلاب به مرزهای ایران، شکست آن حتمی است.
6) صدور اندیشه اسلام و تبیین ابعاد انقلاب اسلامی، قدرت اسلام را به آنها (ابرقدرت‌ها) می‌فهماند.
7) صدور تجربه‌های انقلاب اسلامی به ملت‌ها و مبارزان راه حق از وجوه صدور انقلاب است و نتیجه‌ی آن پیروزی و استقلال برای ملت‌هاست.
8) گسترش نفوذ اسلام و کم کردن سلطه جهانخواری جزیی از واقعیت‌ها و حقیقت‌های ت خارجی و از وظایف اصلی مسئولان جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.
9) پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نقطه شروع انقلاب جهانی اسلام است.
10) صدور انقلاب، صدور پیام انقلاب و معنویت انقلاب به جهانیان است.
11) صدور انقلاب با آگاهی، انتقال تجربه به ملت‌ها و بیدارسازی آنها تحقق می‌یابد.
12) صدور انقلاب با شمشیر، لشگرکشی، حمله نظامی مورد توجه نیست.
همانگونه که بیان گردید امام خمینی ضمن تأکید بر اساسی بودن صدور انقلاب اسلامی با ارائه دیدگاه‌ها و رهنمودهای خویش مبانی و اصول، اهداف، راه‌ها و ابزار تحقق این موضوع را که ابعاد آن را نیز مورد بررسی قرار داد.

مبانی شرعی صدور انقلاب 
ماهیت مکتب اسلام، جهانی است و منحصر به یک ملت، نژاد و سرزمین خاص نمی‌باشد. آیات متعدد قرآنی و روایات مختلف نیز گواه بر جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام(ص) می ‌باشد، لذا امام خمینی نیز همواره با تأکید بر این رسالت، ضرورت صدور انقلاب را یادآوری می‌کردند. از طرفی، قرآن به صورت مکرر این رسالت جهانی را گوشزد کرده است. به عنوان نمونه خدواند تعالی، قرآن کریم را این‌گونه معرفی کرده است: الر * کِتابٌ اَنْزَلناهُ اِلَیْکَ لِتُخْرِجُ النّاسَ مِنَ الظُلَّماتِ الَی النُورِ» (ابراهیم: 1) یعنی قرآن کتابی است که به سوی تو نازل کردیم تا مردم را از ظلمات (ناآگاهی و کفر) به سوی نور (علم و ایمان) هدایت کنی.» همچنین در آیه وَ ما اَرْسَلناکَ الاَّ کَافَة لِلنّاسِ بَشیراً و نذیراً» (سبأ: 28) رسالت پیامبر(ص) را هدایت همه مردم جهان دانسته‌اند. انقلاب اسلامی نیز به دلیل برخورداری از ماهیت اسلامی، رسالتی جهانی دارد. چنانچه امام خمینی فرمود‌ه‌اند: این نهضت ایران، نهضت مخصوص به خودش نبوده و نیست؛ برای اینکه اسلام مال طایفه خاصی نیست. اسلام برای بشر آمده است؛ نه برای مسلمین و نه برای ایران. انبیا مبعوث‌اند بر انسانها، و پیغمبر اسلام مبعوث بود بر انسانها، خطاب به ناس [است]: یا ایها الناس». ما که نهضت کردیم، برای اسلام نهضت کردیم؛. نهضت برای اسلام نمی‌تواند محصور باشد در یک کشور و نمی‌تواند محصور باشد در حتی کشورهای اسلامی، نهضت برای اسلام، همان دنباله انبیاست. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است. پیغمبر اکرم(ص) اهل عربستان است؛ لکن دعوتش مال عربستان نبوده؛ محصور نبوده به عربستان؛ دعوتش مال همه عالم است.» (امام خمینی 1385 ج 10: 446)

اهمیت و ضرورت صدور انقلاب از منظر امام خمینی
امام خمینی ضمن اینکه اقدام برای صدور انقلاب را یک تکلیف و وظیفه‌ی شرعی می‌دانستند، تداوم انقلاب و کارآمدی و تحقق اهداف آن را وابسته به صدور انقلاب دانسته و در صورت غفلت از این امر مهم و محصور ماندن انقلاب در مرزهای انقلاب، شکست انقلاب را قطعی می‌دانستند؛ چنانچه فرموده‌اند: ما باید از مستضعفین جهان پشتیبانی کنیم. ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی‌کنیم کنار بگذاریم؛ زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی نمی‌باشد و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است. از طرفی دیگر تمام قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها کمر به نابودیمان بسته‌اند و اگر ما در محیطی در بسته بمانیم، قطعاً با شکست مواجه خواهیم شد.» (امام خمینی 1385 ج 12: 202)

همچنین فرموده‌اند: نهضت ما اسلامی است نهضت مستضعفین سراسر جهان است قبل از آنکه به منطقه‌ای خاص متعلق باشد» (امام خمینی 1385 ج 11: 110) حضرت امام صدور انقلاب را موجب قیام همگانی مستضعفان دانسته و چنین فرموده‌اند: ان‌شاءالله،‌ با این قیام همگانی مستضعفین جهان، فاتحه ابرقدرت‌ها خوانده خواهد شد.» (امام خمینی 1385 ج 15: 315) براساس موض

به گزارش روابط عمومی» دانشگاه، دومین کرسی ترویجی، عرضه و نقد دیدگاه های علمی دانشگاه با موضوع " مقایسه تطبیقی اختیارات رهبری در جمهوری اسلامی و روسای دولت ها در سایر نظام ها " یکشنبه 27 آبان ماه از ساعت 13 در سالن اجتماعات شهید مطهری دانشکده علوم انسانی دانشگاه برگزار می گردد.

 

این کرسی با حضور دکتر سید محمدرضا مرندی(عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی) به عنوان ارائه دهنده موضوع جلسه و دکتر محمد مهدی اسماعیلی(عضو هیات علمی دانشگاه تهران) و دکتر حامد کرمی (عضو هیات علمی دانشگاه شاهد) به عنوان ناقدان موضوع جلسه و دکتر عباس کشاورز (عضو هیات علمی دانشگاه شاهد) به عنوان دبیر جلسه برگزار می گردد.


به گزارش روابط عمومی» دانشگاه شاهد، کرسی ترویجی، عرضه و نقد دیدگاه های علمی دانشگاه با موضوع " تبیینی از مدرسه صالح؛ارائه مدلی از مدرسه مطلوب در جمهوری اسلامی ایران" سه شنبه 15 آبان ماه از ساعت 13 در سالن اجتماعات شهید مطهری دانشکده علوم انسانی دانشگاه برگزار می گردد.


این کرسی با حضور دکتر محمد حسنی و دکتر علیرضا صادق زاده قمصری به عنوان ارائه دهنده موضوع جلسه و نیز دکتر خسرو باقری و دکتر محسن فرمهینی فراهانی به عنوان ناقد برگزار می گردد.

کرسی ترویجی

آقای دکتر کافی در جشنواره پژوهشی بین المللی بانو امین با بیان این‌که مدل او در روش تحقیق در مطالعات اسلامی می‌تواند به محققان علوم اسلامی کمک کند تا به‌صورت روشمند و قابل‌ارائه به مجامع علمی دنیا، تحقیق خود را ارائه کند گفت: در این مدل از فلسفه علم کمک گرفته‌ام و امیدوارم حاضران در این جلسه و جلسات دیگر، به تکمیل آن کمک کنند.

آنچه در ادامه می‌آید مشروح مباحث این بخش از جشنواره بانو امین است:

 

در بحث‌های حوزوی خوب مسئله شناسی می‌کنیم و از روش‌های سنتی استفاده می‌کنیم و نیاز جامعه علمی کشور نیز برطرف می‌شود ولی در انتقال آن به نسل جدید دچار مشکل هستیم و نمی‌توانیم مدلی را ارائه کنیم تا دوباره‌کاری صورت نگیرد. لذا بحث امروز دنیای تجربه بر روی مدل‌ها دور می‌زند تا هم تحقیقات اعتبار بیشتری داشته باشند و هم انتقالش به جامعه علمی راحت‌تر باشد و هم از تکرار جلوگیری شود. ممکن است در دو مدل دو نتیجه متفاوت گرفته شود لذا در هر علمی مدل‌های مختلفی برای تحقیق داریم. من نیز نمی‌خواهم بگویم تنها مدل است.

 

بر اساس این بحث مدل، روایاتی که در مورد علم در جهان اسلام داریم در یک مدل فرآیند کشف نتیجه می‌توان ارائه کرد. در برخی از روایات ما طرح مجهولمطرح‌شده است مانند: ان العلم علیه قفل و مفتاحه سوال» سوال، یک مجهول است و در برخی روایات آمده است: ان العلم علیه قفل و مفتاحه مسئله». همه تحقیقات باید از یک مجهول آغاز شود و ممکن است تحت قالب سوال یا مسئله باشد.

 

کار تحقیق مرحله بعد است که فرآیند کشف است که در روایات به سه فرآیند می‌رسیم:

1- تفکر تحلیلی: در پژوهش‌های امروزه بسیار موردتوجه است و این‌که چگونه داده‌ها را تحلیلی کنیم.

2- تفکر انتقادی؛

3- مطالعات تطبیقی.

ممکن است در تحلیل داده‌ها از یکی از این سه فرایند استفاده کنیم.

 

مسلماً هر تحقیق باید یک نتیجه نیز داشته باشد و این‌که پژوهش‌ها نتایج تئوریک داشته باشد یا عملی باشد در دنیای امروزه اختلاف است. به همین خاطر علوم محض نداریم و موردتوجه هیچ کشوری نیست و تحقیق باید کاربردی باشد. در روایات ما به این نکته اشاره‌شده است: اطلبوا العلم لاستعماله». باید به دنبال این باشیم که از درون پژوهش ما یک راهکار ارائه شود و صرفاً بحث‌های تئوریک نباشد؛ زیرا با روح علمی دنیای امروز تناسب دارد و نه با محتوای روایات سازگار است.

 

تفاوت سوال (Questionو مسئله (problem):

 

1- معمولاً سوال را من نمی‌دانم ولی اگر در مراکز علمی جستجو کنم بارها و بارها به آن پاسخ داده‌اند یا این‌که علم اجمالی دارم و علم تفصیلی ندارم. به این سوال می‌گویند و نیازمند مطالعه است ولی اگر در مجامع علمی نیز به آن پاسخی نداده‌اند مسئله است و نیازمند تحقیق است.

 

2- سوال مجهول فردی است و اگر به باور مشترک دانشمندان در حوزه علمی ارائه شود مجهول نیست.

 

3- در بحث‌های فلسفه سه جهان داریم: جهان واقع و جهان ذهن و جهان بین‌الاذهان. علم در جهان بین‌الاذهان شکل می‌گیرد و تا زمانی که علم بین‌الاذهانی نشود تولید نمی‌شود. اصطلاحاً می‌گویند فضای علم جهان‌سومی است. اگر یک سؤالی جوابش در جهان سوم وجود داشته باشد ولی من ندانم، سوال است و نمی‌تواند مرجعی برای تحقیق باشد. باید دید که در جهان سوم جوابی برای آن وجود نداشته باشد مسئله است. محقق کارش این است که جواب سوال را تولید و جهان‌سومی کند.

 

4- تفاوت در امر آموزش و پژوهش است. سوال ها نیاز به آموزش دارند ولی مسئله‌ها نیازمند تحقیق و پژوهش هستند.

 

ما می‌بینیم در روایات ما هم سوال و هم مسئله مطرح شده است. هنوز به دست نیاورده‌ام که در روایات چه تفاوتی میان سوال و مسئله است؟ آیا همین تفاوتی است که در این قسمت گفتیم یا متفاوت است؟ این، یک مسئله و خودش نیازمند تحقیق است.

 

چند سوال طرح می‌کنم و به آن پاسخ می‌دهم:

1- نسبت این مدل پژوهش‌های اسلامی با پژوهش‌های تجربی چیست؟

2- نقش آموزه‌های اسلامی در این پژوهش‌ها چیست؟ ممکن است به این دلیل که دانشمندان اسلامی در این زمینه کارکرده‌اند اسلامی بنامیم و ممکن است خود آموزه‌های اسلامی در این تحقیق‌ها مؤثر باشند.

3- هدف از پژوهش‌های اسلامی چیست؟ حدود 98 آیه در قرآن است که توصیه به اصلاح می‌کند. برای من همیشه این سوال مطرح بود که این‌همه قرآن توصیه به اصلاح می‌کند آیا مسلمان می‌تواند بدون علم اصلاح‌گر باشد؟ به نظر من باید اصلاح‌گر کار علمی و پژوهشی کند. لذا زمینه‌ای برای طراحی مدل پژوهش اسلامی ایجاد شد.

4- علمی که از مدل پژوهش‌های اسلامی تولید می‌شود یک علم صرفاً توصیفی است یا هنجاری نیز هست؟ پوزیتویست ها معتقدند که علم نباید هنجاری باشد ولی متدینین علم را برای جنبه هنجاری آن نیز می‌خواهند. علم باید بیان کند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است؟ لذا مدل ما یک مدل هنجاری خواهد بود.

 

این مدل چهار ویژگی دارد:

 

1- روش ترکیبی: یعنی برخلاف کسانی که تنها جنبه کمی یا تنها جنبه کیفی را در نظر می‌گیرند معتقدیم علم باید واقعیت را نشان دهد و در این زمینه باید خودمان را محصور در یک روش نکنیم که مثلاً فقط علمی یا شهودی و یا تجربی بشناسیم. هر روشی که به ما برای نشان دادن واقعیت کمک کند از آن استفاده می‌کنیم. لذا می‌گوییم این مدل ترکیبی است.

 

2- روش انتقادی: دائماً درصدد اصلاح پژوهش‌ها و دستاوردهای قبلی هستیم. به دنبال این هستیم که آنچه در فضای جهان سوم علم تولید شده است نقادی کنیم. این علم اگر انتقادی نباشد علم به‌صورت جزیره‌ای شکل می‌گیرند و کاربردی نخواهند بود.

 

3- هنجاری: تحقیقات ما ذیل یک پارادایم و جهان‌بینی شکل‌گرفته است و کاملاً دینی است. معتقدیم که همه ابعاد جهان‌بینی در شکل‌گیری و نتیجه و دستاوردهای علمی انسان دخالت دارد. اگر معتقدید انسان مجبور است جامعه‌شناسی و جهان‌بینی یک‌طور می‌شود و اگر معتقد به اختیار انسان باشید طور دیگری فکر می‌کنید. علم باید رویکرد اصلاح گرایانه داشته باشد.

 

4- نقش محقق در فرایند تحقیق مؤثر است. هرچند در روایات آمده است که به من قال توجه نکنید بلکه به ما قال توجه کنید. البته این منافاتی ندارد که به من قال توجه نشود. کسانی هستند که با یک ایدئولوژی خاص فکر و تحقیق می‌کنند و پژوهش‌ها را به سمتی می‌برند که خودشان می‌خواهند؛ بنابراین در این تحقیقات باید به من قال نیز توجه شود.

 

مدلی که عرض کردیم شش مرحله دارد:

 

مرحله اول: استنباط نظریه از متون دینی

 

امروزه علوم سه بخش کلان دارند:

1- داده‌ها

2- روش

3- نظریه

 

در بین این سه تا آن چیزی که علم را رشد می‌دهد نظریه است. فربه کردن داده‌ها، کار علمی را غنی نمی‌کند. همچنین روش‌ها فرا دینی هستند؛ به دو معنا: یکی این‌که قبل از این‌که وارد دین می‌شوید باید با حجیت یک روش، دین را بپذیرید. لذا باید حجیت عقل و روش عقلی را قبل از این‌که مسلمان بشوم بپذیریم و بر اساس آن حجیت دین را ثابت کنیم. دیگر این‌که بحث‌های روشی جهانی هستند و من باید روشی را انتخاب کنم که پیروان دیگر ادیان نیز بپذیرند.

 

از این سه تا فقط نظریه می‌ماند. اگر بتوانیم در حوزه‌های مختلف علمی نظریه تولید کنیم کار علمی انجام داده‌ایم. به همین دلیل مرحله اول کارمان را استنباط نظریه از متون دینی قرار می‌دهیم.

 

یک سوال این است که نظریه یک چارچوب است. چگونه از قران که مجموعه از گزاره‌های مختلف است می‌خواهد مدل استخراج‌کنید؟

 

ما این را تشبیه به جورچین می‌کنیم. فرض کنید در این جورچین هزار خانه دارد. صد آیه یا روایت در باب مسائل اجتماعی پیدا می‌کنم و در این جورچین هزار خانه‌ای می‌چینم. از دستاوردهای علوم جدید جاهای خالی ر پر می‌کنم. اینجا یک مدل استخراج کرده‌ام و یک نظریه ساخته‌ام؛ اما این نظریه منتسب به قرآن است نه این‌که نظریه قرآن باشد؛ یعنی نظریه‌ای است که من استخراج و استنباط کرده‌ام و بر اساس قوت ذهنی خودم چیده‌ام. آیا در مقام تجربه جواب می‌دهد؟ احتمال این است که جواب بدهد یا جواب ندهد. اگر بتوانم با این نظریه واقعیت را تبیین کنم پس نظریه‌ام جواب داده است ولی اگر نتوانم با آن واقعیت را اصلاح کنم این‌طور نیست که قران نتوانسته است بلکه من در تنظیم نظریه و چینش داده‌های قرآنی اشتباه کرده‌ام. این‌قدر این‌ها را جابجا می‌کنم تا به واقعیت نزدیک شود.

 

مرحله دوم: بازتعریف مفاهیم

 

مفاهیمی که در هر علمی وجود دارد بر اساس یک نظریه تعریف شده است؛ مثلاً خانواده در نظریه مارکسیستی و انتقادی. اگر خواستم از قرآن نظریه استخراج کنم باید خانواده، نقش، منزلت و همه این مفاهیم را بر اساس این نظریه تعریف کنم.

 

یکی از مشکلاتی که داریم به خاطر این است که گویندگان توجه نمی‌کنند که یک مفهوم در کدام نظریه مطرح می‌شود. خانواده به تعداد نظریه‌های موجود تعاریف متعدد دارد. لذا باید مفاهیم بازتعریف شوند.

 

مرحله سوم: وضعیت مطلوب موردمطالعه از آیات و روایات

 

مرحله چهارم: شناخت وضعیت موجود؛

 

همیشه بین وضعیت موجود یک پدیده و وضعیت مطلوب آن ازنظر ادیان فاصله است. یکی از کارهایی که باید انجام شود این است که راهکارهایی ارائه شود که این فاصله کم شود. در شناخت وضعیت موجود توجه به علوم جدید بسیار لازم است.

 

مرحله پنجم: مقایسه وضعیت موجود و وضعیت مطلوب

برای این کار لازم است توجه ترکیبی به مدل داشته باشیم.

 

مرحله ششم: ارائه راهکارها برای تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب

 

به‌طور خلاصه مدل ما در چهار مرحله کوتاه و شش مرحله بلند تقسیم می‌شود.

 

بر این اساس به سوال های اصلی این مدل این‌گونه پاسخ گفته‌ایم:

 

1- نسبت این مدل پژوهش‌های اسلامی با پژوهش‌های تجربی چیست؟

اکثر استفاده را می‌توانیم از پژوهش‌های تجربی کنیم و به ان اعتنا می‌کنیم.

 

2- نقش آموزه‌های اسلامی در این پژوهش‌ها چیست؟

تبیین پارادایم اسلامی، استخراج نظریه قران و ترسیم وضعیت مطلوب

 

3- هدف از پژوهش‌های اسلامی چیست؟

هدف اصلاح است. هرچند بر اساس آیات قرآن خود دانستن فی‌نفسه مهم است ولی بر اساس آیاتی که اشاره به اصلاح می‌کنند دانستن برای اصلاح کردن مهم است. لذا پژوهش‌های اسلامی باید به دنبال اصلاح فردی و اجتماعی باشند.

 

4- علمی که از مدل پژوهش‌های اسلامی تولید می‌شود یک علم صرفاً توصیفی است یا هنجاری نیز هست؟

باید هنجاری باشند.


بــا گســترش رســانه هــای جدید امــروزه بشــر در معــرض بمبــاران پر حجم انــواع تولیــدات رســانه هــای داخلــی و خارجــی قــرار دارد. انتشــار هــزاران پیــام اعــم از خبــر و تولیــدات رســانه ای در فضــای حقیقــی و مجــازی توســط رســانه هــای متعــدد، بــی دلیــل صــورت نمــی گیــرد. چــرا کــه در دنیــای ارتباطــات اساســا هیــچ پیامــی خنثــی نیســت و هــر رســانه ای در توزیــع پیــام خــود دنبــال تحقــق اهــداف و جهــت گیریهــای خــاص خــود اســت. گاه ایــن اهــداف و جهــت گیریهــا بــه نحــوی در فرآیندتولیــد و توزیع پیــام قابــل مشــاهده هســت. شــناخت عقبــه فکــری رســانه هــا بــه مــا کمــک مــی کنــد تــا بتوانیــم نگاهــی بــه مــاورای تولیــدات آنهــا داشــته باشــیم وتســلیم محــض رســانه هــا نشــویم.

 

بــه عنــوان مثــال زمانــی کــه بخواهیــم جهــت گیــری رســانه هــای خبــری را تشــخیص بدهیــم یکــی از راههــای ممکــن رصــد تمامــی رســانه هــای اصلــی در پوشــش یــک واقعــه مهــم اســت مثــلا نحــوه پوشــش حملــه اخیــر اســراییلی هــا بــه غــزه و یــا حمــلات اخیــر داعــش و تکفیــری هــا و بعثیهــا بــه برخــی شــهرهای عــراق در رســانه هــای مختلــف بــا هــم متفــاوت و حتــی متعــارض بــوده اســت بــه گونــه ای کــه مــا شــاهد دو جبهــه کامــلا مخالــف یکدیگــر هســتیم. در یــک طــرف رســانه هــا و شــبکه هــای غربــی و برخــی رســانه هــای عربــی قــرار دارنــد کــه در واقــع بــه نحــوی بــه توجیــه حمــلات صهیونیســتها پرداختنــد و در مقابــل آنهــا رســانه هــای جمهــوری اســلامی ایــران و رســانه هــای محــور مقاومــت قــرار دارنــد کــه در واقــع بــا افشــاگری هــای خودشــان بــه تبییــن ابعــاد آن جنایــت مــی پردازنــد. بــر این اســاس برای تشــخیص صحت و ســقم اخبــار و تحلیلهــا و همچنین جهــت گیــری رســانه هــای منطقــه و جهــان بایســتی بــا گرایشــات و عقبه فکــری آنها آشــنا بشــویم.

برای شروع بحث لازم است که ابتدا چند مقدمه را بیان کنیم. 
مقدمــه اول اینکــه اســتعمار اساســا پدیــده ای تاریخــی اســت کــه در مــدت نزدیــک بــه پنج قرن در بســیاری از کشــورهای آســیایی، افریقایــی و امریکای لاتیــن ســلطه داشــته اســت. نفــوذ کشــورهای اســتعمارگر در کشــورهای تحــت ســلطه بــه اشــکال گوناگــون ــی، اقتصــادی و فرهنگــی صــورت گرفتــه اســت. بــر همیــن اســاس، مــی توانیــم اســتعمار را بــه ســه دوره تقســیم کنیــم: 
  1. دوره استعمار کهن یا استعمار قدیم 
  2. دوره استعمار نو یا استعمار جدید 
  3. استعمار فرانو


1) استعمار کهن

در ایــن دوره اســتعمارگران حضــور فیزیکــی در کشــورهای دیگــر داشــتند و عــلاوه بــر اشــغال ســرزمین،  بــر آن کشــورها  اعمــال حاکمیــت مــی کردنــد و منابــع ســرزمین هــای آنهــا را بــه تــاراج میبردنــد. در ایــن نــوع اســتعمار قــدرت نظامی حــرف اول را می زنــد و تهدیدهــا از نــوع تهدیــد ســخت اســت. بود. لشگرکشــی و کشــتار موجــه جلــوه مــی کنــد و کشــتار بیشــتر دلیــل قــدرت بیشــتر اســت. ایــن دوره اســتعمار برای اســتعمارگران هزینــه زیــادی را در بــر داشــت. آنهــا بایــد بــه طــور مســتقیم ســرزمین ها را فتــح  مــی کردنــد. ســعی مــی کردنــد از ابزارهای رســانه ای ماننــد رومــه کــه در آن زمــان بــه واســطه پدیــد آمــدن صنعــت چــاپ شــکل گرفتــه بــود، اســتفاده وافــی و کافــی را ببرنــد. بــه عنــوان مثــال، ناپلئــون پیــش از حملــه بــه مصــر، بــرای مصــری هــا رومــه ای منتشــر کــرد و ســعی کــرد افــکار عمومــی مصــری هــا را از طریــق آن رومــه، مخاطــب قــرار دهــد و یا نمــود یــا رویتــر، مؤســس خبرگــزاری رویتــر، امتیــاز خریــد و فــروش توتــون و تنباکــو را از ناصرالدیــن شــاه گرفــت). در ایــن دوره مهمترین اســتعمارگران عبــارت بودنــد از انگلیــس و فرانســه و روســیه.

2) استعمار نو

یعنــی بعــد از جنــگ جهانــی اول تــا ،پــس از آن اســتعمار نــو شــروع شــد کــه تشــکیل ســازمان ملــل  و جنــگ جهانــی دوم را داشــتیم. آنجــا بــه دلیــل حساســیت مــردم کشــورها نســبت بــه حاکمیــت و ســیطره بیگانــگان، شــاهدیم کــه انقلاب هــای متعــدد شــکل گرفــت. جریــان اســتعمارزدایی و مبــارزه بــرای کســب اســتقلال ــی بــه شــدت گســترش پیــدا مــی کنــد و بدیــن ترتیــب دوران اســتعمار کهنــه به ســر مــی آیــد و کشــورهای زیــادی بــه اســتقلال دســت پیــدا مــی کننــد. در دوره  اســتعمار نــو، اســتعمارگران بــه صــورت غیر مســتقیم و بــا ایجــاد حکومتهــای وابســته بــه خودشــان و بــا عقــد قراردادهــای یــک طرفــه، منابع دیگــر کشــورها را بــه غــارت مــی بردنــد. وقــوع دو جنــگ جهانــی اول و دوم موجــب افــول قــدرت اروپــا و انتقــال مرکــز ثقــل قــدرت جهــان مــی شــود و در پایــان مــا شــاهد هســتیم کــه نظــام دو قطبی بین المللی شــکل مــی گیــرد و در یــک طــرف ایــالات متحــده آمریــکا قــرار دارد و در طــرف دیگــر اتحــاد جماهیــر شــوروی ســابق. 
ایــن دوره از اســتعمار ادامــه پیــدا مــی کنــد تــا زمانــی کــه پیــروزی انقلاب اسلامی در ایــران شــکل مــی گیــرد، در واقــع پیــروزی انقلاب مــا بــه همــراه فروپاشــی اتحــاد جماهیــر شــوروی ســابق، نقطه عطفی بــود کــه منجــر بــه دگرگونی در ســاختار بین الملل مــی شــود. در آن زمــان، تصــور بــر ایــن بــود انقــلاب اســلامی ایــران مثــل ســایر انقلاب هــا، بعــد از ســقوط رژیــم، اوضــاع کــم کــم بــه حالــت عــادی بــاز می گــردد. ولــی مــا شــاهد بودیــم کــه گســترش مــوج گرایــش بــه اســلام ــی و اســلام انقلابــی، بــه حــدی بــود کــه در کشــورهای مختلــف بــا بیــداری اســلامی و رشــد گرایــش بــه اســلام ــی مواجــه هســتیم. لــذا بســیاری از ســاختارها و جریان هــای اســتعماری و اســتکباری در منطقــه و در ســطح جهانــی دســتخوش تحــول گردیدنــد. غربیهــا دریافتنــد کــه پیــروزی انقــلاب اســلامی ایــران، نقطــه آغــاز جنــگ پنهــان میــان تمدن هــای غربــی و اســلامی مــی باشــد خصوصــا ایــن کــه بلــوک شــرق نیــز از هــم پاشــید و در واقــع تنهــا تمــدن اســلامی اســت کــه در مقابــل تمــدن غــرب، قــد علــم کــرده و ایــن تمــدن را مجبــور کــرد تــا از جاه طلبی هــای خــودش دســت بــردارد. غــرب کــم کــم دریافــت کــه بــا وجــود تمــدن اســلامی، دیگــر قــادر نیســت هماننــد گذشــته، بــر جهــان تســلط یابــد. بیــداری اســلامی و بــه تعبیــر دیگــر، احیای اســلام حقیقــی، کــه از اولین پیامدهــای انقــلاب اســلامی بــود، زمینه ســاز بــروز و ظهــور جنبش هــای اســلامی پــس از یــک دوره رکــود و ســ را فراهــم کــرد. جریــان فکــری، ــی و مبارزاتــی جدیــد نــه تنهــا، فوق العــاده و مهــم بــود، بلکــه بســیار بــاور نکردنــی و تــا حــد زیــادی ناشــناخته جلــوه مــی کــرد. از ایــن رو، برداشــت های متفاوتــی در شــناخت و تحلیــل پدیــده انقــلاب اســلامی و چگونگــی برخــورد بــا آن بــه وجــود مــی آیــد، بــه گونــه ای کــه مراکــز مطالعــات و اســتراتژیک و ــت گذاری در دولت هــای غربــی، راهکارهــای متعــدد، متفــاوت و بعضــا متعارضــی را ارائــه مــی دهنــد. 
بــا نگاهــی بــه ابعــاد گســترده و همــه جانبــه ایــن جریــان اســتعماری مــی شــود ویژگــی عمــده و وجــه تمایــز ایــن نــوع جریــان اســتعماری را بــا جریــان اســتعمار کهــن و نــو را بــه ایــن شــکل بیــان کــرد کــه در واقــع در اســتعمار کهــن، اســتعمارگران در مســتعمرات متعــدد بــه صــورت مســتقیم و فیزیکــی حضــور داشــتند. در حالیکــه در اســتعمار نــو،  حاکمــان وابســته و ســلاطین و پادشــاهان، و کلا جیــره خــواران اســتعما مجــری ــت های اســتعمارگران و تأمیــن کننــدة منافــع و اهــداف آنــان بودند. اما در اســتعمار فرانــو، اســتعمارگران بــا عبــور از حاکمــان وابســته، بــا لطایــف الحیــل و بــا اســتفاده از انــواع ترفندهــا و ــت های خــاص خودشــان،  تحــولات را از طریــق مــردم بــه دســت خــود مــردم کشــورها، ولــی در جهــت مطامــع و اهــداف اســتعماری خودشــان، بــا اســتفاده از شــعارهای عوام فریبانــه دنبــال می کننــد. در ایــن فراینــد جدیــد،  دیگــر مــا شــاهد حضــور مســتقیم و غیــر مســتقیم اســتعمارگر بــه صــورت فیزیکــی در داخــل آن کشــورها نیســتیم بلکــه مطامــع اســتعماری از طریــق مــردم خــود آن کشــور اعمــال مــی شــود و آن مــردم هســتند کــه مجــری خواســته ها و ــت های پنهانــی اســتعمارگرانند. 

بــه ایــن جملــه از ســخنرانی جــورج بــوش در مراســم تحلیــف دومیــن دورة ریاســت جمهــوری دقــت کنیــد: 
بــا تلاش هــای مــا، آتــش در افــکار مــردم روشــن می شــود،  ایــن آتــش، کســانی را کــه قــدرت آن را درک کننــد گــرم می کنــد و کســانی را کــه بــا پیشــرفت مبــارزه می کننــد، می ســوزاند و یــک روز آتــش آزادی بــه تاریک تریــن زوایــای جهــان مــا خواهــد رســید. هــدف مــا کمــک بــه دیگــران بــرای یافتــن و بلنــد کــردن  خودشــان را بــه دســت آورنــد و ِ صــدای خودشــان اســت؛ اینکــه آزادی سرنوشتشــان را خودشــان بــه دســت خودشــان گیرنــد. در جــای دیگــر بــاز اشــاره مــی کنــد کــه مــا بــا اســتناد بــه حــوادث و شــعور همگانــی بــه یــک نتیجــه رســیده ایم و اینکــه بقــای آزادی در ســرزمینمان بــه موفقیــت آزادســازی دیگــر ســرزمین ها بســتگی دارد.» 

پــس درواقــع بــه تعبیــر ایشــان، غــرب بــه دنبــال آزادســازی ســرزمینهای دیگــر هســت و آن هــم از طریــق ابــزار جدیــد کــه مــردم خــود آن کشــورها هســتند. در واقــع مهــم تریــن ابــزار ایــن نــوع اســتعمار، جنــگ روانــی، تبلیغاتــی و فرهنگــی  اســت کــه در مقایســه بــا جنــگ نظامــی و اقتصــادی، از هزینــه بســیار کمتــر و تأثیــر بســیار بیشــتری برخوردار اســت. توســعه تکنولــوژی و رشــد فنــاوری شــرایطی را بــر جهــان حاکــم ســاخته کــه جهانی ســازی اقتصــاد، اســتحاله ــی، فرهنگــی، همــراه بــا جنــگ روانــی و تبلیغاتــی، محــور اصلــی اســتراتژی اســتعمارگران فرانــو اســت. تبلیغاتــی بــه معنــای تــلاش هدفمنــد و برنامــه  ریــزی شــده – جنــگ روانــی بــرای تخریــب یــا تضعیــف روحیــه و قــدرت مقاومــت یک ملــت اســت و هدف آن تحمیــل اراده وتأثیرگــذاری بــر افــکار، عقایــد، عواطــف، مواضــع و رفتــار ملت هاســت کــه از طــرق مختلــف صــورت مــی گیــرد از جملــه: 
  • جذب افراد یا تبدیل آنها  به ستون پنجم
  • از طریق ایجاد روحیه یأس و نومیدی
  • مخدوش کردن اعتماد آنها به حکومت ها
  • ایجاد اختلاف درونی در جامعه
  • سست کردن انسجام درونی
  • از بین بردن وحدت فرماندهی در نیروها
  • ایجاد گسست و شکاف میان نظام حکومتی و مردم
  • ترور شخصیت رهبران با دروغ  پراکنی و انواع ترفندها شایعه  سازی 
  • اشاعه اطلاعات نادرست 
همــه اینهــا از طریــق ابزارهــای رســانه ای صــورت مــی گیــرد و در واقــع رســانه هــا ابــزار قدرتمنــدان و ســلطه گــران اســتعمارگر هســتند.

3) استعمار فرانو

این نوع استعمار، مشخصات و مظاهر متعددی دارد از جمله اینکه:

کنتــرل حکومت هــا بــر ملت هــا کاهــش مــی یابد:کشــورهای غربــی و صاحبــان تکنولــوژی ایــن توانایــی را بــه دســت آوردنــد کــه بــدون هیــچ مانعــی و بــا عبــور از مرزهــا بــه طــور مســتقیم، بــا دورتریــن نقــاط جهــان، ارتبــاط برقــرار کننــد؛ در واقــع آن قرنطینــه  هایی کــه در زمــان نظــام دو قطبــی توســط اتحــاد جماهیــر شــوروی ســابق بــر دور حکومــت هــا کشــیده شــده بــود، آن قرنطینــه هــا را بتواننــد بشــکنند و خــارج از کنتــرل دولتهــا بــر افــکار عمومــی ملت هــا، تأثیــر مســتقیم بگذارنــد.
دانــش و فنــاورى بــه منبــع اصلــی قــدرت تبدیــل شــده اســت: دســت یابی بــه اطلاعــات، دانایــی، دانــش فنــی، تکنولــوژی و صنعــت، تمــام اینهــا مزیــت اصلــی دســت یابی بــه قــدرت اســت. هــر ملتــی کــه از علــم، دانــش فنــی، تکنولــوژی و صنعــت، بهــره بیشــتری داشــته باشــد از دیگــران قوی تــر م یگــردد و م یتوانــد برتــری خــود را بــر دیگــران دیکتــه کنــد.
افکارســازى و حکومــت بــر افــکار ودر نتیجــه رویــاى 3 حاکمیــت بــر اذهــان و امیــال بشــر محقــق مــی شــود: در دوران اســتعمار کهــن و اســتعمار نــو، مــا امــکان تأثیرگــذاری مســتقیم بر افــکار عمومــی را نداشــتیم. ایــن امــکان اکنــون بــا رشــد و توســعه فناوری اطلاعــات پدیــد آمــده اســت و بــا ظهــور ماهــواره و اینترنــت و امــکان ارســال مســتقیم پیــام و ارتبــاط بــا مخاطبــان کــه بــه شکســته شــدن مرزهــای ــی، تبلیغاتــی، فرهنگــی و اطلاعاتــی حکومت هــای بومــی انجامیــده، ذهنیــت  ســازی و تأثیرگــذاری بــر افــکار عمومــی و جنــگ روانــی، اهمیــت بســیار یافته اســت کــه بــه هیــچ روی، قابــل قیــاس بــا گذشــته نیســت.
حاکمیــت غــرب بــر ســازمان ها و قوانیــن بیــن المللی اشــاره کــرد و همچنیــن مــی بینیــم کــه حاکمیــت غــرب بــر ســازمان ها و قوانیــن بیــن المللــی محقــق شــده اســت: ســازمان های بیــن  المللــی و قوانیــن جهانــی امــروزه در پیشــبرد اهــداف اســتعمارگران فرانــو از اهمیــت بســیار برخــوردار اســت. جهانــی شــدن و جهانی ســازی همــه اینهــا  نیازمنــد نظــم، ثبــات و امنیــت اســت. نهادهــای بیــن  المللــی بــه عنــوان ابزارهــای مهــم بــرای ایجــاد نظــم در خدمــت منافــع رهبــران هشــت کشــور صنعتــی قــرار دارنــد. بــه عبــارت دیگــر، در نظام هــای طراحــی شــده از ســوی ــت گذاران اســتعمار فرانــو، ســازمان های بیــن  المللــی مجــری خــط مشــی  قدرت هــای مســلط جهانــی هســتند تــا از ایــن طریــق، اســتراتژی جهانی ســازی تحقــق یابــد و حکومت هــای حاکــم بــر کشــورهای توســعه نیافتهیــا در حــال توســعه، در چهارچــوب قوانیــن بیــن  المللــی و نهادهــای جهانــی قــرار گیرنــد. در اســتعمار فرانــو، بــه تدریــج، از قــدرت و تــوان حکومت هــا و دولت هــا کاســته می شــود و بــر حــوزه اختیــارات ســازمان های جهانــی افــزوده م یگــردد. تصمیــم  گیــری حکومت هــا، محــدود می شــود و نظــارت مجامــع جهانــی بــر عملکــرد دولت هــا افزایــش م ییابــد.
جهان ســازى: کــه در حــوزه هــای فرهنــگ و اقتصــاد و قوانیــن و مقــررات صــورت مــی گیــرد. در بخــش جهانــی ســازی فرهنــگ در واقــع غــرب بــه دنبــال تضعیــف و تخریــب فرهنــگ ملت هــا و حاکمیــت بخشــیدن بــه فرهنــگ غربــی و وارداتی اســت. غــرب بــه عنــوان طــراح اصلــی دوره ســوم اســتعمار و مبتکــر نظــم نویــن جهانــی، بــرای دســتیابی بــه اهــداف خویــش، بیشــترین ســرمایه  گــذاری را در بخــش تهاجــم فرهنگــی و جنــگ نــرم بــرای جهانــی ســازی فرهنگــی و هویتــی انجــام میدهــد. نــوک پیکان ایــن حرکــت نیــز در مرحلــه نخســت، بــه ســوی جهــان اســلام و ســپس چیــن، روســیه و هندوســتان اســت.

کاهــش و حــذف تدریجــی قــدرت تأثیرگــذاری رســانه های ملی بــا هــدف ارتقــای تــوان تأثیرگــذاری و جایگزیــن شــدن رســانه  هــای ماهــواره ای از طریــق دگرگــون ســازی ســلیقه مخاطبــان در سراســر جهــان و منــزوی کــردن فرهنگ هــای بومــی و خــرده فرهنگ هــا، تخریــب و حــذف اندیشــه هــای اســتقلال طلبانــه و فرهنگ هــای غنــی و متعالــی گســترش مبانــی فرهنــگ غربــی صــورت مــی گیــرد. در واقــع کشــورهای ســلطه گــر بــه محاصــره اطلاعاتــی و ــی مخاطــب و بمباران هــای مســتمر خبــری در فــرد، خانــواده و اجتمــاع، بــا بــه  کارگیــری انــواع شــیوه  هــای روان شناســی فــردی و اجتماعــی، در کشــورهای تحــت ســیطره و ســلطه روی مــی آورد.

به گزارش روابط عمومی» به همت دبیرخانه دائمی همایش ملی تمدن نوین اسلامی دانشگاه، فایل الکترونیکی مجموعه مقالات دومین همایش ملی تمدن نوین اسلامی​ منتشر گردید.

 
 
علاقمندان می توانند فایل الکترونیکی سه جلد کتاب درحدود 00 صفحه مجموعه مقالات را از طریق ذیل دریافت نمایند، نسخه کاغذى آن نیز از کتابخانه قابل خریدارى مى باشد. 
 
 
همزمان با هفته پژوهش، 22 آذر ماه در مراسم تقدیر از پژوهشگران برتر دانشگاه شاهد، از مجموعه مقالات دومین همایش ملی تمدن نوین اسلامی  رونمایی شد​.
گفتنی است دومین همایش ملی تمدن نوین اسلامی در اسفند ماه سال گذشته با محوریت دانشگاه شاهد و با مشارکت جمعی از مراکز دانشگاهی و پژوهشی و در قالب هفته علمی تمدن نوین اسلامی برگزار گردید.


گفتاری از دکتر رجبی به مناسبت سالروز شهادت عمار یاسر

بال پرواز امیرالمؤمنین

درخشش صفحات تاریخ، مدیون تاریخ‌سازانی است که در یک لحظه‌ی حساس به نقش‌آفرینی خطیر خود پی‌بردند و به بهترین شکل آن را ایفا کردند. برخی نقش‌آفرینی‌ها بدیل‌پذیر هستند و برخی بی‌بدیل. عمار یاسر یکی از بی‌بدیل‌های تاریخ اسلام است؛ کسی که پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، شهادت او را به دست قوم سرکش پیش‌بینی کرد. وقتی او با فضای غبارآلود جنگ صفین روبه‌رو شد، پایش نلغزید، تمام‌قد در برابر شبهات ایستاد و جان خویش را در ازای این ایستادگی از دست داد. نهم صفر، سالروز شهادت این صحابی پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در جنگ صفین است. دکتر محمدحسین رجبی دوانی، کارشناس و پژوهشگر تاریخ اسلام به بررسی نقش تاریخی عمار بن یاسر در تحولات صدر اسلام می‌پردازد.

* شاخص‌های جبهه‌ی حق در بیان پیامبر اسلام
عمار بن یاسر سلام‌الله‌علیه از اصحاب برجسته و از یاران خاص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود. او این جایگاه را به سبب خلوص در ایمان و اعتقاد به اسلام و به شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و عمل به تعالیم آن حضرت و نیز از اعتقاد کامل به ولایت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام و محبت به ایشان پیدا کرد. در واقع عمار از عشق به ولایت آن حضرت و در یک کلام، ولایت‌مداری واقعی به چنین جایگاه رفیعی دست یافت.

عمار بن یاسر یکی از ارکان اربعه‌ی شیعه به شمار می‌آید. چهار شخصیت ممتاز در اسلام از دیدگاه اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان ارکان اربعه یعنی چهار رکن و بنیان اساسی شیعه‌ مشهورند؛ سلمان، مقداد، ابوذر و عمار. دلیل این موقعیت برای عمار و نیز دلیل محبت و علاقه‌ای که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به او داشت، این بود که عمار با بصیرتی که داشت، سختی‌های بسیاری را در راه اسلام تحمل کرد و حتی لحظه‌ای هم تردید و ضعف در او راه نیافت. او همچنین در اطاعت امر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و اجرای دستورهای آن حضرت اندک تردیدی به خود راه نداد.

درباره‌ی عمار نقل کرده‌اند که وقتی می‌خواستند مسجد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را در مدینه بسازند، او به‌شدت تلاش می‌کرد؛ سنگ‌های بزرگ را حمل می‌کرد و آن‌چنان می‌کوشید که توجه همه را به خود جلب کرده بود. این در حالی بود که برخی افراد از زیر کار درمی‌رفتند و حاضر نبودند مانند دیگر مسلمانان در ساخت مسجد کمک کنند، همه از دیدن این تلاش عمار مبهوت‌ بودند و عمار در این حال سرودی را می‌خواند که از امیرالمؤمنین علیه‌السلام در همان موقع یاد گرفته بود. معنی آن سرود این بود: کسی که مسجدها را تعمیر می‌کند و ایستاده و نشسته در آنها رنج عبادت می‌برد، برابر نیست با کسی که از گرد و خاک گریزان است. در این هنگام یکی از افرادی که حاضر نبود مانند دیگر مسلمانان در ساخت مسجد کمک کند و از کار فرار می‌کرد،از این سخن برآشفت و گفت: به‌ خدا قسم روزی همین عصایم را بر بینی تو خواهم نواخت.» پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از شنیدن این سخن برآشفتند و فرمودند: این‌ها با عمار چه کار دارند؟ او آنها را به سوی بهشت دعوت می‌کند، ولی آنها عمار را به سوی آتش می‌خوانند.» عجیب این است همین مردی که عمار را تهدید کرد، وقتی در جایی به قدرتی دست پیدا کرد، تهدید خود را عملی کرد و عمار را به‌شدت مضروب کرد.

عمار از نظر ایمان و اعتقاد و پایداری در اسلام و ولایت، به گونه‌ای محکم و ثابت‌قدم بود که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم راجع به او این جمله‌ی معروف را دارند که: عمار را گروه سرکش و طغیان‌گر خواهند کشت.» یعنی از این کلام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلممی‌توان این‌گونه دریافت که عمار تا لحظه‌ی شهادت، همیشه با حق و در جبهه‌ی حق است، چرا که می‌فرماید او را گروه سرکش و طغیان‌گر می‌کشند. یعنی عمار در جبهه‌ی حق است و جبهه‌ی مقابل او جبهه‌ی باطل است.

* جنگ تبلیغاتی بنی‌امیه علیه عمار
عمار به سبب این‌که می‌کوشید مردم را نسبت به مفاسد بنی‌امیه آگاه کند و از تباه شدن دین و دنیای مردم جلوگیری کند و به آنها بصیرت بدهد، مورد خشم بنی‌امیه و دیگر دنیاطلبان بود. به‌ویژه عمار در زمان انقلاب بزرگی که علیه یکی از حاکمان وقت اتفاق افتاد، نقش برجسته‌ای در آگاه کردن و بصیرت دادن به مردم ایفا نمود و سخنگوی بخشی از انقلابیون بود. وقتی انقلابیون متوجه شدند که حاکم به نظرات و مطالبه‌های بحق آنها هیچ توجهی نمی‌کند و قصد خیانت دارد و فرمان قتل انقلابیون را صادر کرده و به حاکمان جبار و فاسق خود مأموریت داده که این فرمان را عملی کنند، به منزل این حاکم رفتند و او را به قتل رساندند. عمار از جمله کسانی بود که به مقاومت و ایستادگی مردم علیه این حاکم اصرار می‌کرد. به همین خاطر پس از قتل این حاکم، بنی‌امیه تبلیغات بسیاری را علیه او به راه انداختند.
عمار در جلب نظر مردم به سوی امیرالمؤمنین علیه‌السلام و به خلافت رسیدن ایشان نقشی برجسته داشت. هنگامی که برخی از ذی‌نفوذهای آن زمان ‌کوشیدند که نگاه مردم را به سوی افراد دیگر متوجه کنند، عمار در روی‌گردانی مردم از دیگر افراد و توجه ایشان به حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام تأثیر برجسته‌ای داشت.

عمار همچنین در جلب نظر مردم به سوی امیرالمؤمنین علیه‌السلامو به خلافت رسیدن ایشان نقشی برجسته داشت. هنگامی که برخی از ذی‌نفوذهای آن زمان ‌کوشیدند که نگاه مردم را به سوی افراد دیگر متوجه کنند، عمار با آن سوابق ایمانی آشکار و با جایگاه رفیعی که نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم داشت و این‌که مانند برخی افراد، پس از رحلت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به متامع دنیوی آلوده نشده بود، سخنان مهیجی را ایراد کرد که در روی‌گردانی مردم از دیگر افراد و توجه ایشان به حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام تأثیر برجسته‌ای داشت. در واقع بخش عظیمی از گرایش مردم به سمت حضرت در آن دوره مدیون تلاش‌ها و سخنرانی‌های عمار یاسر بود.

* دو بال پرواز امیرالمؤمنین از نظر معاویه
وقتی که بنی‌امیه تلاش گسترده‌ای را آغاز نمودند تا با جنگ روانی و شانتاژ تبلیغاتی از ماجرای قتل خلیفه‌ی سوم سوء استفاده کنند و این قتل را به پای امیرالمؤمنین علیه‌السلام بنویسند، عمار با تبیین حقیقت و حمایت همه‌جانبه‌اش از امیرالمؤمنین علیه‌السلام تلاش‌های آنان را خنثی کرد. پس از قتل خلیفه‌ی سوم، تردیدهایی پیش آمد که تلاش‌های عمار در رفع آنها و جلب توجه مردم به سمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بسیار مؤثر واقع شد. با توجه به این‌که پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم عمار را ملاک و میزان تشخیص جبهه‌ی حق از باطل دانسته بودند، این حمایت عمار از امیرالمؤمنینعلیه‌السلام برای کسانی که به سخنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اعتقاد داشتند، آگاهی‌دهنده و هدایت‌کننده بود. بنابراین و به همین دلیل، دشمنان امیرالمؤمنین علیه‌السلام و در رأس آنها معاویه کینه‌ی او را به دل گرفتند. وقتی این مرد بزرگ در جنگ صفین به شهادت رسید، معاویه بسیار شادمان شد. این فرد خبیث تعبیری دارد که نشان‌دهنده‌ی اهمیت جایگاه عمار است: امیرالمؤمنین دو بال داشت که با این دو بال می‌توانست پرواز کند، ما بال اول او را در صفین قطع کردیم و بال دومش هم مالک اشتر بود.» منظور معاویه از بال اول امیرالمؤمنین علیه‌السلام عمار است. البته این مرد خبیث مالک اشتر را هم با توطئه‌ای به شهادت رساند. معاویه بسیار خوشحال بود ‌که این دو صحابه‌ی حضرت را کشته است، زیرا می‌دانست این دو پشتوانه‌ها‌ی محکمی برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام بودند. 

گفتاری از آیت‌الله جعفر سبحانی
نقش عمار در جنگ صفین


* عمار را علی کشت نه ما!
جنگ‌نرم دشمن پلید علیه امیرالمؤمنین آن‌قدر شدید بود و ذهن‌های شامیان را نسبت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام تخریب کرده بود که شامیان بر جنگ با امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم‌داستان بودند، اما همین شامیان چون حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلمدرباره‌ی عمار را می‌دانستند، نسبت به او دید مثبتی داشتند و او را به عنوان کسی نگاه نمی‌کردند که باید با او بجنگند. لذا هنگامی که عمار به شهادت ‌رسید، تزلی بسیار جدی در قوای معاویه به وجود ‌آمد، زیرا شامیان با توجه به فرموده‌ی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به این نتیجه رسیدند که آن گروه سرکش و طغیان‌گر که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرموده بود، خود آنان هستند. البته عمرو عاص با تمام توان حیله‌گر‌ی خود کوشید تا اذهان را از این مسئله منحرف کند. حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را همه شنیده بودند و قابل تکذیب نبود، لذا او بیان پیامبر خدا را این‌گونه تغییر داد که: بله، عمار را گروه سرکش و طغیان‌گر کشتند، منتهی ما که در شام بودیم و این علی بود که عمار را به جنگ کشانید و او را به کشتن داد!
معاویه تعبیری دارد که نشان‌دهنده‌ی اهمیت جایگاه عمار است: امیرالمؤمنین دو بال داشت که با این دو بال می‌توانست پرواز کند، ما بال اول او را در صفین قطع کردیم و بال دومش هم مالک اشتر بود.» منظور معاویه از بال اول امیرالمؤمنین علیه‌السلام عمار است.

* روشنگری عمار در لحظات حساس
عمار پیش از شهادتش در صفین از هر فرصتی استفاده ‌کرد تا بلکه افراد عراقی و شامی را که دچار تردید شده بودند، نجات دهد و به یقین و حقیقت برساند. او می‌کوشید تا با سخنان خود، توطئه‌های معاویه و عمّال او را که متوجه امیرالمؤمنین علیه‌السلامبود، دفع و خنثی کند. دو مورد از مصادیق فعالیت‌های روشنگرانه‌ی عمار یاسر از این قرار است؛ مورد اول مربوط به قبل از حرکت امیرالمؤمنین به صفین است، یعنی هنگامی ‌که ایشان پس از بی‌نتیجه ماندن مکاتبات فراوانش با معاویه، برای مقابله‌ی نظامی با او مصمم شد. حضرت مردم را آماده‌ی رفتن به شام می‌کرد که فردی به نام ابوزبید بن ‌‌عوف» به تردید افتاده بود که آیا می‌توان با این‌ها جنگید یا نه؟ ابتدا امیرالمؤمنین علیه‌السلام سخنانی بر زبان آورد و سپس عمار در تأیید حقانیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیان داشت: ای ابوزبید! قدم‌ها را محکم بردار و درباره‌ی دشمنان خدا و پیامبر ذره‌ای تردید نداشته باش.»

معاویه که سال‌ها سابقه‌ی دشمنی دیرینه‌ و خانوادگی با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و اهل بیت علیهم‌السلام او را داشت، برای این‌که مشروعیت پیدا کند، خود را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم منتسب می‌کرد و به شامیان می‌گفت که من خویشاوند پیامبر هستم و این علی است که علیه ‌اسلام به پا خاسته است. در روز سوم جنگ صفین، عمار پیشاپیش لشکریان آمد و خطاب به شامیان گفت: ای اهل شام و ای اهل اسلام، آیا می‌خواهید کسی را که با خدا و پیغمبرش دشمنی می‌ورزد و می‌جنگد و به مسلمانان ستم کرده و مشرکان را تقویت کرده، بنگرید؟ و نیز کسی را ببینید که خداوند برای حمایت از دین خود و رسول خود فرستاده است؟» سپس ادامه داد: آیا می‌خواهید کسی را به شما معرفی کنم که نه از روی ترس، که به خواست قلبی و با طیب خاطر خود اسلام آورد؟» بعد مشخص کرد آن فردی که در آغاز سخنش مطرح کرده که با خدا و دینش دشمنی ورزیده چه کسی است: بدانید که او معاویه است. او را لعنت کنید که خدایش او را لعنت کند. با او بجنگید که او همان کسی است که نور خدا را خاموش می‌کند و به دشمنان خدا یاری می‌رساند.»
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/420/C/13901012_01420.jpg [آلبوم تصاویر دکتر رجبی دوانی]
* مثل ما نماز می‌خوانند؛ چگونه با آنها بجنگیم؟
در برهه‌ای از جنگ صفین، فردی از نیروهای خودی خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و عنوان کرد که من دچار یک مسئله‌ای شده‌ام؛ تو مارا از عراق به صفین آورده‌ای و ما تو را اطاعت کرده‌ایم، اما دیشب من دیدم که هنگام نماز، طرف مقابل ما هم اذان می‌گویند. وقتی که دیدم اذانشان دقیقاً عین اذان ما است و بعد دیدم که به وقت نماز قبله‌ی ایشان دقیقاً قبله‌ی ما است و نمازی هم که خواندند، عین نماز ما بود، من به تردید افتادم که آیا ما می‌توانیم با آنها بجنگیم؟ حضرت به او فرمود: آیا عمار بن یاسر را دیدی؟ گفت نه. حضرت فرمود: نزد او برو و او هر چه به تو گفت، همان‌گونه عمل کن. این شخص نزد عمار ‌آمد و عمار به او ‌گفت: صاحب آن پرچم سیاه را می‌شناسی؟ من سه بار همراه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم زیر آن پرچم جنگیده‌ام. پرچمی که دست او است، همان پرچمی است که پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دست او داد و من هم زیر آن پرچم جنگیدم و به جهاد رفتم، اما هم‌اکنون این پرچم در دست دشمنان اسلام است.» سپس عمار ادامه داد: این چهارمین جنگ من است که انگیزه‌ی جنگ‌افروزانش از آنها بهتر نیست، بلکه این جنگی است که انگیزه‌ی شرّ و فجورش بیش از آن جنگ‌ها است.»

گزیده‌ای از کتاب
زندگی پرافتخار عمار یاسر»

* بخش اول   * بخش دوم

عمار در واقع این جنگ را با جنگ‌های دوران جاهلیت مقایسه ‌کرد و ادامه ‌داد: بدان که به خدا سوگند، چنان می‌خواستم که تمام کسانی که همراه معاویه آهنگ پیکار با ما را کرده‌اند و از آیینی که ما بر آن هستیم، جدا شده‌اند، یک پیکر بودند و من این پیکر را با شمشیر می‌زدم و تکه‌تکه می‌کردم. به خدا سوگند که خون تمام آنان از ریختن خون گنجشکی حلال‌تر است.» بعد ‌فرمود: تو خون گنجشک را حرام می‌دانی؟» آن مرد پاسخ داد: نه؛ حلال می‌دانم.» عمار به او ‌گفت: خون آنها هم هم‌چنان حلال است. آیا من به چشم تو روشنگری کرده‌ام یا نه؟» که در این‌جا آن مرد ‌گفت: خوب من را روشن و آگاه کردی و عمار ادامه داد: حالا هر کدام را که می‌خواهی اختیار کن.» آن مرد هم آمد و در جبهه‌ی امیرالمؤمنین و با خیال راحت ایستاد و با دشمن جنگید.

بعد در تاریخ داریم که وقتی این فرد در حال رفتن بود، عمار دوباره او را فراخواند و گفت: اگر می‌خواهی بدانی، این را به تو بگویم که آنها بر ما شمشیر می‌زنند تا افراد را به شک بیندازند تا پیش خودشان بگویند: اگر آنها برحق نبودند، بر ما دست نمی‌یافتند.» چون نیروهای معاویه از نظر عده و توان بیشتر از نیروهای امیرالمؤمنین علیه‌السلام بودند، عمار می‌خواهد به او بگوید که آنها می‌خواهند به افراد ضعیف‌البصیرت این‌گونه القا کنند که اگر شامیان برحق نبودند، بر شما دست پیدا نمی‌کردند. عمار در ادامه می‌گوید: به خدا قسم آنها به قدر خاشاکی که چشم مگسی را بیالاید، برحق نیستند. به خدا سوگند اگر ما را با شمشیرها بزنند و به دوردست‌ها برانند، باز هم یقین دارم که ما برحق هستیم و آنها بر باطل.» سپس عمار این‌گونه ادامه می‌دهد: دیری از دنیا نگذرد که اهل حق ببینند مردگانشان در بهشت جای دارند و دشمنانشان، از مرده و کشته، همگی در دوزخ هستند و زندگانشان نیز همگی بر سبیل باطل بوده‌اند.


طنز اگرچه از حیث مضمون با نقد جدی پهلو به پهلو می‌زند، اما از حیث شیوه‌ی بیانی بیش‌تر با فکاهه هم‌خوانی دارد. 

طنز چیست؟

طنز یکی از گونه‌های ادبی و هنری تفکر انتقادی است. طنز سرشتی انتقادی دارد و به گفته‌ی چرنیشفسکی : طنز، آخرین مرحله‌ی تکامل نقد است. طنز، تصویر هنری ِ جمع تناقض‌ها و تضادهای درونی و بیرونی انسان و جامعه در لحظه و تاریخی واحد، با بیان و لحنی نیش‌خند آفرین است. طنز پرداز نیک می‌داند که جمع تناقض‌ها و تضادها درآن ِواحد در منطق صوری امری محال است، اما قلم‌رو طنز پرداز زنده‌گی اجتماعی است، قلم‌رویی که هر آن ِ واحد آن، جمع تناقض‌ها و تضادهای درونی و بیرونی است. به ویژه در دوره‌ی گذار از یک مرحله‌ی تاریخی به مرحله‌ای دیگر، که تناقض‌ها و تضادها چشم‌گیر‌تر و بی تناسبی‌ها آشکارترمی‌شود؛ زمینه و زمانه برای خلق طنز، بیش از پیش فراهم می‌شود. زیرا هنگامی که زمانه دگرگون و نو می‌شود، هر چیز کهنه‌ی جامانده در گذشته، مصیبت آفرین و نیش‌خند آفرین می‌شود. برای مثال در این هنگامه است که می‌بینیم یک باره در گرما گرم پیکار برای رهایی زن، آش نذری می‌پزند؛ و یا کسی که روزها غوطه‌ور در دریای‌های نور( بحارالانوار) علامه مجلسی است، گیریم که به قول هدایت: آب این دریاها از آب یک آفتابه هم زیادتر نباشد، شب هنگام سنجش خرد ناب کانت را شخم می‌زند. در نتیجه، نیش‌خند واکنش انسان هوش‌یار در برخورد با جمع تناقض‌ها و تضادهای مصیبت آفرین است. به قول سنایی: جمع کرده است از پی خنده/ چرخ مشتی از این پراکنده
بر این اساس می‌توان گفت، طنز، درک و خلق تصویر هنرمندانه و نقادانه‌ی جهانی سراسر متناقض و متضاد، در قالبی نیش‌خند آمیزاست، بی آن که طنزپرداز، دمی کهنه‌گی و فنا را در ذات هر نوآمده، فراموش کند.
طنز، رهایی از منطق روزمره‌گی است. طنز پرداز به منطق و ارزش‌های حاکم بر زنده‌گی روزمره عادت نمی‌کند، زیرا آن کس که اسیر عادت و تکرار می‌شود، شاخک‌های حساس خود را برای درک این جهان غیر عادی از دست می‌دهد. طنز پرداز می‌داند که کهن الگوها و عادات دیر پا، قدرت اغواگر عظیمی را حمل می‌کنند و زنده‌گی امروز ما را به گفته‌ی توماس مان از چاه گذشته‌ها اداره می‌کنند. طنز پرداز نیک می‌داند که مردم، قربانیان و شهیدان ِ منطق ِعادت و تکرار زنده‌گی روزمره هستند. در نتیجه طنز پرداز زمین بایر زنده‌گی روزمره را شخم می‌زند و با افشاندن بذر شک و تردید، تیشه به ریشه‌ی درخت تناورعادت می‌زند و پایه‌های کاخ بی گزند بدیهیات و یقینیات را بلرزه درمی‌آورد. طنز پرداز، نقاب از چهره‌های دروغین و ساخته‌گی برمی‌کشد، حجاب‌های خوش ساخت عادت، تسلیم، فرصت‌طلبی، بلاهت، بوقلمون صفتی و شبان- رمه‌گی را کنار می‌زند. بر این پایه، طنز آشکار کننده‌ی هراس و خفتی است که پشت نقاب دلیری و موقعیت سنجی پنهان شده است. طنز پرداز نه با کسی دشمنی شخصی دارد، و نه طنز خود را تا حد نقدی شخصی تقلیل می‌دهد. طنز پرداز بر دروغ‌ها، تزویرها، مصلحت‌ها، پرده‌پوشی‌ها و جنایت‌ها و جراحت‌های حاکم بر جامعه انگشت می‌گذارد. در نتیجه، طنز آشکار کننده‌ی ددمنشی است که پس نقاب اخلاق پنهان شده است. طنز پرداز، این‌چنین داد ِخود از کِهتر و مِهتر می‌ستاند. طنز پرداز عیب‌ها و مفاسد جامعه‌ی خود را بزرگ‌تر از آن‌چه هست، جلوه می‌دهد. این بزرگ‌نمایی و اغراق لازمه‌ی کار طنزپرداز است، زیرا به این وسیله مخاطب را به تأمل و چاره اندیشی وا می‌دارد. البته باید بزرگ‌نمایی با ظرافت توأم باشد تا ذهن مخاطب متوجه مصنوعی بودن آن بشود. هم چنین نباید بزرگ نمایی به حدی برسد که تشابه موضوع با واقعیت مورد نظر از بین برود.



طنز و خنده

طنز اگرچه از حیث مضمون با نقد جدی پهلو به پهلو می‌زند، اما از حیث شیوه‌ی بیانی بیش‌تر با فکاهه هم‌خوانی دارد. در طنز به مصداق : چو حق تلخ است با شیرین زبانی/ حکایت سرکنم آن‌سان که دانی؛ صریح‌ترین و تلخ‌ترین انتقادها در ظاهری خنده دار عرضه می‌شود. شاید یکی از دلایلی که سبب شده است، بیش‌تر مردم طنز و شوخی را هم‌خوان و هم‌سان بپندارند، تشابه ظاهری نتیجه‌ی نهایی طنز و شوخی باشد، زیرا هر دوی این گونه‌های ادبی به انبساط خاطر مردم می‌انجامند و خنده‌آور هستند. اما کیست که نداند فرهنگ خنده‌آور مردمی، خالق دنیای بی پایان شکل‌ها و جلوه‌های ناهم‌گون خنده بوده و خواهد بود. به گفته‌ی باختین : خنده همیشه سلاح آزادی در دست مردم بوده است. خنده ، انسان را از ترس از مقدسات، ممنوعیت های استبدادی، گذشته و قدرت که در طول هزاران سال در ذهن جای گرفته‌اند، می‌رهاند. بر خلاف خنده، لحن جدی و رسمی، لحن سرکوب‌گر، ارعاب‌گر و اسارت آور بوده و به تهدید و نیرنگ دست می‌زده و عبوس بوده است. البته نیش‌خند بر آمده از طنز، لحن جدی را نفی نمی‌کند، بل آن را پالوده و کامل می‌سازد. آن را از یک‌جانبه‌گی، جمود، تعصب ورزی، خشک اندیشی، ترس، پندآموزی، ساده اندیشی، اوهام و از خشکی ابلهانه می‌پالاید. نیش‌خند، جدیت را از انجماد و جدا شدن از کلیت تمام نشده‌ی زنده‌گی ِ روزمره باز می‌دارد. ارسطو بر این باور بود که : از میان موجودات زنده، انسان یگانه موجودی است که می‌تواند بخندد. به عبارت دیگر به باور ارسطو خنده، برترین امتیاز معنوی انسان و دور از دست‌رس دیگر آفریده‌ها است. کی‌یرکه‌گور می‌گوید : تا جوان بودم، از خنده غافل بودم، بعدها که چشمانم بازتر شد و حقیقت را دیدم. به خنده افتادم. و هنوز هم‌چنان می‌خندم. اگر کی‌یرکه گوردر تجربه‌ی شخصی خود بر پیوند حقیقت و خنده انگشت می‌نهد، مولوی از نقش عشق در کشف شکل دگر خندیدن این‌گونه سخن می‌گوید : گرچه من خود زعدم، دل‌خوش و خندان زادم/ عشق آموخت مرا، شکل دگر خندیدن/ به صدف مانم، خندم چو مرا درشکنند/ کارخامان بود از فتح و ظفر خندیدن.
در طنز، این اشکال خنده را می‌توانیم ببینیم : نیش‌خند، زهرخند، خنده‌ی تلخ، خنده‌ی شیرین، خنده‌ی پوشیده، خنده‌ی دوپهلو، خنده‌ی کنایه آمیز، خنده‌ی شاد، خنده‌ی‌ غم انگیز، خنده‌ی اشک آمیز، خنده‌ی مرگ آور، و. طنزپرداز در پنبه زدن از فرادستان خنده‌ی تلخ را به کار می‌گیرد و در انتقاد از فرودستان خنده‌ی شیرین را. در طنز نیش وجود دارد و در فکاهه نوش. طنز نیش‌خند است و فکاهه نوش‌خند.

هجو و طنز، هزل و فکاهه

بر خلاف ادبیات شفاهی مردم که سرشار از طنز است، از سویی به علت حاکمیت مدح و اشک و از سوی دیگر به علت تحقیر و آزار طنزپردازان،ادبیات مکتوب ما عرصه‌ی باز و مناسبی برای حضور طنزپردازان نبوده است. اما با این وجود آثار شاعران بزرگی چون خیام و سنایی و عطار و مولوی و سعدی و حافظ از طنز بهره‌ی بسیاری برده است و عبید زاکانی توانسته‌ در این زمینه آثار درخور و ماندگاری خلق و ثبت کند. هر چند آن‌ها مجبور بوده‌اند از بیم گزند دشمنان، مانند عطار، طنز خود را از زبان فرزانه‌گان دیوانه طرح کنند. تا پیش از سنایی، مدح و هجو از گونه‌های رایج ادبیات مکتوب ما بوده است. شاعران بواسطه‌ی مدح از اصحاب قدرت و ثروت، صله دریافت می‌کردند و بواسطه‌ی هجو از آنان انتقام می‌گرفتند. انوری می‌گوید: اگر عطا ندهندم برآرم از پس مدح/ به لفظ هجو دمار از سر چنین ممدوح . و در جای دیگر می‌گوید : غزل و مدح و هجا هر سه بدان می‌گفتم/ که مرا شهوت و حرص و غضبی بود بهم. بر اساس این بیت می‌توان فهمید که به باور انوری انگیزه‌ی سرودن غزل، شور و شهوت است؛ و انگیزه‌ی سرودن مدح، حرص و آز، و سرودن هجو نیز خشم و غضب. در واقع رنجش و خشم و انتقام در شعر کلاسیک ما بیش‌تر جنبه‌ی شخصی داشته و کم‌تر از هجو فراتر رفته است. فردوسی می‌گوید: چو شاعر برنجد بگوید هجا/ هجا تا قیامت بماند به جا. حکیم شفایی شاعر دوره‌ی صفوی نیز می‌گوید : دست‌اش به انتقام دگر چون نمی‌رسد/ شاعر به تیغ زبان می‌برد پناه. زبان هجو و هزل دریده‌تر و بی پرده‌تر از زبان طنز و فکاهه است. سوزنی سمرقندی دشنام را خمیرمایه‌ی هجو می‌داند و بر این باور است که بی مایه فطیر است. وی در شعری می‌گوید : در هجا، گویی دشنام مده، پس چه دهم؟/ مرغ بریان دهم و بره و حلوا و حریر!/ مثل نان فطیر است هجا، بی دشنام/ مرد را درد شکم گیرد از نان فطیر. فخر صفی در لطایف الطوایف می‌نویسد : عبید زاکانی در هجو گویی بی محابا و در هزالی بی حیا بوده است. از این داوری پیدا است که بی باکی و بی پروایی صفت هجو گویان بوده است و بی حیایی صفت هزالان. برای نمونه جندقی در هزلی چنین سروده است : حاجی عبدالتقی خلایی ( مستراحی) ساخت/ که بگویند ذکر او از پس/ گفت یغما برای تاریخ‌اش/ توشه‌ی آخرت همین‌اش بس! در ادبیات فارسی با سنایی است که ما با نوعی هزل تعلیمی مواجه می‌شویم، یعنی برای سنایی شعر هزل نه وسیله‌ای برای انتقام شخصی، بل وسیله‌ای است برای انتقاد و آموزش. سنایی که خود در شعر کارنامه‌ی بلخ با هجو آغاز کرده بود در ادامه به هزل تعلیمی رسید. و در کتاب حدیقه تمامی قلم‌رو زنده‌گی اجتماعی را اقلیم هزل اعلام کرد. سنایی خود می‌گوید : هزل من هزل نیست، تعلیم است/ بیت من، بیت نیست، اقلیم است/ گر چه با هزل، جدّ بیگانه است/ هزل و جدّم، هم از یکی خانه است/ شکر گویم که نزد اهل هنر/ هزلم از جدّ دیگران خوش تر است. سعدی نیز در گلستان می‌گوید : به مزاحت بگفتم این گفتار/ هزل بگذار و جدّ از او بردار. جامی در مثنوی هفت رنګ در باره‌ی هزل می‌گوید : جدّ بُود پا به سفر فرسودن/ هزل یک لحظه به راه آسودن.
خنده در ادبیات مکتوب فارسی دو گونه‌ی اصلی داشته است؛ هجو و هزل. طنز و فکاهه در واقع صورت‌های تکامل یافته‌ی هجو و هزل هستند. در تعریف هجو گفته‌اند : هجو، یعنی بر شمردن عیب و نقص افراد، از روی غرض شخصی، به قصد تحقیر و تخریب، با زبان و لحنی زننده و بی پرده، هجو ضد مدح است. طنز شکل پالایش و تکامل یافته‌ی هجو است. در حقیقت طنز پرداز در برشمردن عیب و نقص افراد، دارای غرض اجتماعی است نه شخصی، قصد وی اصلاح و آگاه کردن افراد است نه تحقیر و تخریب آنان، زبان و لحن آنان گزنده و کنایی است. شهر آشوب نیز یکی از زیر مجموعه‌های هجو بوده است. شهر آشوب، شعری است که در هجو یک شهر و نکوهش مردم آن و یا هجو اصناف و صاحبان حِرَف سروده شده باشد. در تعریف هزل هم گفته‌اند : هزل، یعنی شوخی رکیک به خاطر تفریح و نشاط، و آن ضد جدّ است. فکاهه، شکل تکامل یافته‌ی هزل است. به عبارت دیگر فکاهه از نظر زبانی بهداشتی تر از هزل است.

گونه‌های طنز

-طنز را می‌توان بر پایه‌ی درون‌مایه‌‌ی اثر به گونه‌های: طنز ی، اجتماعی، تاریخی، اخلاقی و منشی، فلسفی، دینی و موقعیتی تقسیم کرد.
-طنز را می‌توان بر پایه‌ی زاویه‌ی دید و نوع نگاه جاری در متن به گونه‌های: طنز سیاه یا تلخ و طنز سفید یا شیرین تقسیم کرد.
-طنز را هم چنین می‌توان بر پایه‌ی محور‌های بیانی به گونه‌های: کلام محور، تصویر محور و تصویر- کلام محور تقسیم کرد.
-طنز کلام محور :طنز کلام محور خود به دوگونه‌ی گفتاری و نوشتاری تقسیم می‌شود. که هر یک از این دو گونه نیز به دو شیوه‌ی بیانی منثور و منظوم تقسیم می‌شوند.
-طنز منثور: نوشتاری از فرم‌های گوناگون ادبی بهره گرفته است. فرم‌های ادبی چون: حکایت، تمثیل، فابل حیوانات- قصه و افسانه‌های منثور و منظومی که از زبان حیوانات روایت می‌شده است-، داستان کوتاه، رمان، نمایش‌نامه، فیلم‌نامه، کاریکلماتور، خاطره نویسی، سفرنامه‌های خیالی و.
طنز منظوم نیز از انواع گوناگون قالب‌های بیانی شعر کلاسیک و نو بهره گرفته است.
طنز تصویر محور: تمامی آثار طنزی که در قلمرو هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی، کاریکاتور و گرافیک خلق شده در زمره‌ی طنز تصویر محور است.
طنز تصویر- کلام محور در برگیرنده‌ی آثار خلق شده در عرصه‌ی سینما و تلویزیون 
 
منبع : سایت بانک مقالات فارسی 

گفت‌وگو با محمود مرتضائی‌فر

ناگفته‌هایی از انفجار سال ۶۳ در نمازجمعه تهران

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif برگزاری نمازجمعه‌ی تهران برای سال‌های سال همواره با یک اسم عجین بود؛ "محمود مرتضائی‌فر". با اینکه در سال‌های نهضت امام یکی از فعالین بود اما بیشتر مردم اولین چهره‌ای که از او به یاد دارند، مردی میان‌سال است که مجری برنامه‌ی ورود حضرت امام به ایران بود. همان‌که اولین‌بار برای تأیید سخن امام تکبیر گفت و این سنت را رایج کرد. تصویر دیگری که از مرتضائی‌فر به یاد مانده، مجری نمازجمعه‌ی تهران است. حتی بسیاری او را تنها با سمتی که مرحوم حاج احمدآقا به او داد می‌شناسند؛ "وزیر شعار". خاطرات او ناب و منحصربه‌فرد است؛ حتی اگر غبار سال‌ها فاصله بر آن نشسته باشد. آنچه در پیش روی شماست، مصاحبه‌ای کوتاه است با او درباره‌ی ماجرای انفجار بمب در نماز جمعه‌ی تهران در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۶۳؛ در زمانی که آیت‌الله ‌ای مشغول ایراد خطبه‌های نماز بودند.

* یکی از برجسته‌ترین روزهای حضور آیت‌الله ‌ای در نمازجمعه‌ی تهران، روز انفجار بمبی در زمین چمن بود. از آن روز برای‌مان بگویید.
آخرین جمعه‌ی سال ۶۳ بود. روز پنج‌شنبه صدام اعلام کرده بود که فردا نمازجمعه‌ی تهران را منفجر می‌کنیم و این بین مردم پیچیده بود. برخلاف معمول که جمعه‌ی آخر سال به علت گرفتاری‌های روزهای پایانی سال، کمی خلوت‌تر است، جمعیت موج می‌زد. مردم عاشق و انقلابی تهرانی بدون توجه به تهدیدات صدام، کودکان خردسال خود را نیز به همراه آورده بودند.

این نمازجمعه نیز به مانند دیگر نمازهای جمعه با حضور پرشور و انقلابی مردم در ساعت مقرر با قرائت قرآن آغاز شد و مردم در صفوفی منظم نشسته بودند، با این تفاوت که به این مسأله علم داشتند که ممکن است شهید شوند. رهبر انقلاب اسلامی که خطیب نمازجمعه‌ی تاریخی سال ۶۳ بودند، در حال ایراد خطبه‌ها بودند که انفجار صورت گرفت. من یک لحظه به اشتباه فکر کردم که منافقان ایشان را هدف قرار داده‌اند که خوشبختانه این‌طور نبود. موج و حرارت انفجار به جایگاه هم رسید، ولی خوشبختانه به ایشان آسیبی نرسید. با وجود این‌که صدای انفجار بسیار بلند بود و بر تمام فضای دانشگاه اثر گذاشته بود اما ایشان مکان سخن‌رانی را ترک نکردند. ایشان در عین حال اصرار داشتند که به صحبت خود ادامه دهند. من هم می‌ترسیدم مبادا حادثه ادامه داشته باشد و ایشان هدف سوء‌قصد قرار گیرند.

نمازگزاران با صلابت هرچه بیشتر و بدون هیچ وحشتی با مشت‌های گره کرده شعار " الله اکبر" را سر می‌دادند. از ایشان خواهش کردم اندکی به کنار جایگاه بیایند تا من مردم را به آرامش دعوت کنم؛ البته هدف دیگری هم داشتم. از قبل می‌دانستم که امام خمینی(ره) تمامی نمازهای جمعه تهران را به‌طور مستقیم از طریق رادیو گوش می‌کردند و اگر مشکلی هم بود تذکر می‌دادند. آن روز هم که این اتفاق افتاد، احساس کردم الآن امام(ره) گمان می‌کنند که حتماً برای حضرت آیت‌الله ‌ای اتفاقی افتاده است. سریعاً در جایگاه قرار گرفتم و سه‌بار این جمله را بیان کردم که: "لطفاً توجه کنید! رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران، هم‌اکنون به خطبه‌های عالمانه‌ی خود ادامه می‌دهند." [از اینجا بشنوید] این سخن علاوه‌بر این‌که آرامش را به نمازگزاران برگرداند، در واقع به امام(ره) هم این پیام را رساندم که آقا سالم هستند. نکته‌ی خیلی جالب در این خصوص این بود که چنین حادثه‌ای، حتی در صدای آقا هم تأثیری برجای نگذاشت و ایشان با صلابت همیشگی و با همان عظمت، ادامه‌ی خطبه‌ها را ایراد کردند؛ به نحوی که ظاهراً هیچ اتفاقی نیفتاده است. مردم هم از جای خود تکان نخوردند و نمازجمعه برگزار شد. در این حادثه ۱۴ نفر به شهادت رسیدند. بعدها خانواده‌شان گفتند برخی از آن‌ها صبح به بهشت زهرا رفته بودند و از مجروحین در بیمارستان عیادت کرده بودند و با غسل شهادت به نماز آمده بودند.

حادثه‌ی بمب‌گذاری در نمازجمعه‌ی اسفندماه سال ۶۳ یکی از فتنه‌های آمریکا بود که مردم ما را به وحشت بیندازد تا دست از حمایت خود از امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی ایران بردارند. اما می‌بینید که امروز با وجود گذشت سال‌ها از این حادثه‌ی تلخ، هنوز استکبار جهانی به‌وسیله‌ی دست‌نشانده‌های خود که منافقین هستند نتوانسته به هدف خود دست یابد.

* گفتید امام به دقت نمازجمعه را گوش می‌دادند. هیچ‌گاه تذکری هم به شما یا دیگران دادند؟
بله؛ یک‌بار یکی از مداحان آمده بود و شعرهایی می‌خواند که ترحم‌برانگیز بود و از مردم گریه می‌گرفت. آقای توسلی تماس گرفتند که امام فرمودند ما مرد جنگیم و نگذارید این‌گونه اشعار خوانده شود. تذکر دادند که مداحان باید اشعار حماسی بخوانند. به جز این مورد به یاد ندارم تذکری داده باشند.

* تهران تا به حال چند امام جمعه داشته است؟
به غیر از رهبر معظم انقلاب، ۱۲ امام جمعه‌ی دیگر داشته است که به ترتیب اقامه‌ی اولین نماز، حضرات آیات طالقانی، منتظری، اردبیلی، هاشمی رفسنجانی، امامی کاشانی، ربانی املشی، یزدی، مهدوی کنی، جنتی، طاهری خرم آبادی ، سید احمد خاتمی و صدیقی می‌باشند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/86/C/khamenei-namaz-jome-30sal-14.jpg
* و خاطره‌ی پایانی؟
هر روز منتظر حمله بودیم، آمریکا به طبس حمله کرده بود و آقا نمازجمعه را اقامه کردند و برای نماز عصر آماده می‌شدند. به من اطلاع دادند که این حادثه رخ داده و هواپیماهای آمریکا در طوفان طبس گرفتار شده‌اند. به آقا عرض کردم و فرمودند خودتان اعلام کنید. پشت تریبون رفتم و اعلام کردم: "توجه فرمایید! توجه فرمایید! هم‌اینک خبری از وادی طبس به دست‌مان رسیده است. هواپیماهای استکبارجهانی به طبس حمله کردند و طوفان الهی آن‌ها را گرفتار کرده است." اعلام این خبر هیجان گسترده‌ی مردم را به دنبال داشت. آن روزها همیشه منتظر حادثه‌ای بودیم.

گزارش میزان ارجاع به مجله های (JCR (Journal citiation Report هر سال توسط انستیتو اطلاعات علمی ISI ( Institute for scientific Information) واقع در شهر فیلادلفیای آمریکا منتشر می گردد.

این گزارش حاوی اطلاعات ارزشمندی پیرامون مجله ها و رتبه بندی آنها می باشد.
فاکتور تأثیر (Impact Faktor)، برای نخستین بار در سال 1995 و توسط بنیانگذار ISI گارفیلد Garfield مطرح شد و به سرعت به صورت دستورالعملی جهت گزینش بهترین مجله ها به کار رفت. حقیقت این است که این فاکتور ابزار کاملی برای اندازه گیری کیفیت مقاله ها نمی باشد، بلکه چون روش بهتری وجود ندارد و در حال حاضر نسبت به دیگر معیارها برای ارزیابی علمی از مزایایی برخوردار است، لذا عموماً مورد استفاده قرار می گیرد.

JCR بیش از 7500 مجله معتبر را در حدود 200 حوزه موضوعی از سال 1997 به بعد در بر می گیرد و با استفاده از آن می توان مجله ها را در حوزه های تخصصی، طبقه بندی و شاخص های رتبه بندی آنها را بررسی کرد. JCR در دو نسخه موجود است، نسخه علمی آن در بر گیرنده بیش از 5900 ژورنال علمی و نسخه علوم اجتماعی مشتمل بر 1700 ژورنال است. JCR از طریق Web of knowledge به شرط پرداخت وجه اشتراک قابل بررسی است.

ضریب تاثیر (IF) چیست؟

فاکتور تاثیر به صورت میانگین، تعداد ارجاعات به یک مورد قابل استناد (نظیر مقاله پژوهشی، مقاله مروری، نامه، یاد داشت، چکیده و) در یک مجله علمی در طول زمانی معین تعریف شده است. فاکتور تأثیر، تعداد ارجاعات به مقاله های منتظر شده در دو سال قبل مجله تقسیم بر تعداد مقاله های منتشر شده در دو سال مذکور است. 


در مواردی فاکتور تأثیر مجله بطور میانگین (که معدل فاکتور تأثیر طول دوران فهرست شدن آن مجله در ISI می باشد)، نیز مورد استفاده قرار می گیرد. 

این شاخص مهمترین و در عین حال کاربردی ترین شاخص ارزیابی مجله ها از نظر ISI است. این عامل همه ساله توسط ISI بر مبنای ارجاعات به هر یک از مجله های علمی آن محاسبه می شود و نتیجه در گزارش JCR منتشر می شود. 

این ضریب نه برای مقاله یا نویسنده بلکه برای مجله محاسبه می شود. محاسبه بر مبنای یک دوره سه ساله صورت می گیرد.


چگونه یک مقاله ISI ارزیابی می شود؟

برای اینکه بتوانید یک مقاله بنویسید، لازم است در این زمینه اطلاعاتی داشته باشید. اگر این مقاله را برای مؤسسه اطلاعات علمی ISI می نویسید، احتمالاً برایتان مهم است که بدانید این مقاله ها چگونه ارزیابی می شود.
امروزه ارزیابی مقاله های علمی یکی از دغدغه های جوامع علمی می باشد. مؤسسه اطلاعات علمیISI برای ارزیابی تحت پوشش فهرست نویسی خود، سه شاخص در نظر گرفته است:
1- فاکتور تأثیر گذار (IF): این شاخص مهمترین و در عین حال کاربردی ترین شاخص ارزیابی مجله ها از نظر ISI است.
2- شاخص فوری(Immediately): تعداد ارجاعات به مقاله های منتشر شده مجله در سال مورد ارزیابی تقسیم بر تعداد مقاله های منتشر شده در همان سال مجله مذکور است. این شاخص در حقیقت شیب رشد منحنی ارجاعات را بیان می کند.
3- شاخص نیمه عمر استناد(Cited Half-Life):نیمه عمر ارجاعات یا نیمه عمر استناد، تعداد سال هایی است که از سال ارزیابی باید به عقب برگشت تا شاهد پنجاه درصد کل ارجاعات به مجله در سال مورد ارزیابی باشیم. 


به عبارت دیگر، این شاخص مدت زمانی که نیمی از کل استنادات به آن مجله صورت پذیرفته باشد را نشان می دهد و در حقیقت سرعت کاهش میزان ارجاعات به مجله را بیان می کند. 
بدیهی است که وقتی مقاله های یک مجله ارزش خود را برای ارجاعات، زود از دست بدهند (مقاله ها سطحی باشند و خیلی زود بی ارزش شوند)، تنها به مقاله های جدید مجله ارجاع داده می شود. 


این موضوع باعث می شود که نیمه عمر ارجاعات به مجله کاهش یابد. بنابراین هر چه نیمه عمر ارجاعات به مجله بیشتر باشد، نشان می دهد که ارزش مقاله های مجله در طول زمان بیشتر حفظ شده است و هنوز مورد ارجاع قرار می گیرند. 
در مجموع هرچه نیمه عمرارجاعات به یک مجله بیشتر باشد، ارزش مجله بالاتر می رود.
در پایان هر سال، مجله های تحت پوشش فهرست نویسی ISI که در فهرست وبگاه علم (Web of Science=WOB) قرار گرفته اند، ارزیابی می شوند. 


معیارهای ارزیابی و سنجش همان شاخص های ارزیابی ISI (سه شاخص اشاره شده دربالا) می باشند. نتایج این ارزیابی نیز درگزارش های ارجاع مجله JCR هر سال جهت اطلاع عموم اعلام می شود.
در بین فاکتورهای بالا، فاکتور تأثیر، کاربردی ترین شاخص می باشد و امروزه به طور گسترده ای در درجه بندی و ارزیابی مجله های مورد استفاده قرار می گیرد. این فاکتور در حقیقت توانایی مجله و هیأت تحریریه آن را در جذب بهترین مقاله ها نشان می دهد.
بانک اطلاعات ISI، مرکزی برای فهرست نمودن و پوشش دادن جامع مهمترین مجله های علمی منتشره در دنیا به منظور تبادل اطلاعات میان پژوهشگران مختلف می باشد. 


پر واضح است که منظور از پوشش جامع، فهرست نمودن کل مجله های علمی منتشر شده در جهان نمی باشد. چرا که از طرفی مقرون به صرفه نیست و از طرف دیگر تمام مجله های نشر یافته در جهان از استانداردهای ISI پیروی نکرده اند و از غنای علمی لازم برخوردار نیستند. ارزیابی مجله های علمی ISI به طور مستمر و مداوم هر دو هفته صورت می گیرد. 


ارزیابی کنندگان ISI در حدود 2000 عنوان جدید را سالانه مورد ارزیابی قرار داده و تنها 10 تا 12 درصد از مجله های علمی ارزیابی شده، انتخاب می شوند. هر مجله علمی قبل از انتخاب شدن و فهرست شدن در ISI یکسری مراحل ارزیابی را پشت سر می گذارند.
از جمله عوامل مورد ارزیابی و رعایت استانداردهای بانک اطلاعاتیISI، کمیته علمی منتخب مجله، تنوع بین المللی مقاله های چاپ شده درآن، نشر به موقع مجله و جایگاه نشر آن می باشد. 


لازم به ذکر است که هیچ یک از این عوامل به تنهایی مورد بررسی و ارزیابی قرار نمی گیرد، بلکه با بررسی مجموع عوامل، یک امتیاز کلی داده خواهد شد. 
از جمله مواردی که در ارزیابی مجله مورد توجه قرار دارد این است که عنوان مقاله ها، چکیده و کلمات کلیدی باید به زبان انگلیسی باشد همچنین توصیه می شود که منابع نیز به زبان انگلیسی نوشته شوند. 


اگر چه اطلاعات علمی مهم به تمامی زبانها به چاپ می رسد، اما موارد ذکر شده باید به زبان انگلیسی باشد تا تحت داوری و ارزیابی ISI قرار گیرد زیرا ارزیابی کنندگان مجله های علمی در ISI نمی توانند عناوین ومنابع بکار رفته در مقاله ها را به زبان انگلیسی ترجمه کنند. 


داوری علمی و تخصصی مقاله های چاپ شده در مجله توسط داوران نام آشنای علمی از جمله عمده ترین موارد مورد توجه ارزیابی کنندگان می باشد که گویای اعتبار و غنای علمی مجله است.
سه پایگاه WOS ، EST و JCR از معتبرترین پایگاه های علم سنجی هستند که توسط مؤسسه اطلاعات علمی ISI تهیه و روز آمد سازی می شوند.
پایگاه Essential Science Indicators) ESI بر مبنای دوره های زمانی 10 ساله، به ارائه آمار در قالب شاخص های تعیین شده تولید علم از جمله رتبه علمی کشورها بر اساس تعداد تولیدات علمی، تعدا کل استنادها و نسبت استناد به تولیدات علمی می پردازد.
در پایگاه Web of Science(WOS) امکان جستجو و استخراج اطلاعات در طول دوره های زمانی مختلف بر اساس شاخص های گوناگون علم سنجی وجود دارد.
پایگاه (JCR (Journal citation Reprts به ارائه گزارش استنادی نشریه ها می پردازد.
از طرفی تعداد نشریه هایی که هر کدام از این پایگاه ها نمایه می کنند نیز با دیگری متفاوت است.

بهترین معیارهای ISIبرای نمایه کردن مجله ها چیست؟


در سایتISI چهار مورد به عنوان ملاک های اصلی نمایه شدن مجله آمده است که عبارتند از:
1- زمان بندی نشر، تعریف شده باشد یعنی معلوم باشد که فصلنامه است، ماهنامه است یا. و در موعد معین هم آماده شود.
2- فرآیند داوری برای مجله تعریف شده باشد.
3- قواعد نشر بین المللی را رعایت کند. برای مثال، عنوان مجله گویای محتوای آن باشد.
4- مقاله به هر زبانی که باشد مهم نیست ولی چند مورد در آن باید به زبان انگلیسی باشد که عبارتند از: اسامی نویسندگان، عنوان، چکیده و کلمات کلیدی و حتی الامکان منابع و مآخذ هم انگلیسی باشد. 
موارد فرعی هم وجود دارد که شامل این موارد است:
1- مجله باید حوزه بین المللی داشته باشد و به یک حوزه جغرافیایی خاص تعلق نداشته باشد.
2- در حوزه آن مجله، ترجیحاً مجله مشابه نباشد یا اگر هست آن مجله معیار برتری نسبت به آنها داشته باشد.
3- افراد به وجود آورنده آن حتی الامکان افراد شناخته شده ای باشند.
4- افراد به وجود آورنده، توزیع جغرافیایی مناسبی داشته باشند مثلاً همه ایرانی نباشند.
البته موارد فرعی، نمره اضافه دارد و در قبولی یا رد مجله از طرفISI نقش بازی نمی کند.

منابع:
-پایگاه اطلاعات علمی SID

-سخنرانی دکتر عباس چاکلی، مدیر سابق گروه علم سنجی مرکز تحقیقات ت علمی کشور
-Jouma citiation Reprts
به نقل از: نشریه دانشگاه علم و صنعت ایران/شماره65منبع: نشریه اطلاعات علمی شماره  357


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بلکا کاسیت محمد اسحاق روستا سرزمین دوستی ایران کهن IWP co. شرکت مبین آسانبر ویرا تجهیزات عکاسی و نور پردازی حرفه ای ویکی پلاست علی رضا عبادی اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها